ازبعثت تا هجرت

مقدمه

 

       ازبعثت تا هجرت عنوان سمیناری صنفی ام است، که نگارنده  این موضوع می خواهد سطوری چندی پیرامون آنچه که آنحضرت(ص) از اغاز بعثت تا زمان هجرت شان طی نموده اند؛ ومواردی ورویداد های که در جریان این مدت به وقوع پیوسته است بیان نماید تا در معلومات جوانان به ویژه دانشجویان عزیز ما افزوده و آنان را از رویداد ها ووقایع بس بزرگ ،تاریخی وسرنوشت ساز برای امت اسلامی آگاه و باخبر سازد.

      در دنیای که داریم زندگی می کنیم هر فرد مسلمان که خودش را پیرو اسلام وامت آنحضرت (ص) می داند؛ باید از تمام افعال، کردار ، رفتار وسیرت پاک ومطهر پیامبر بزرگوار شان آگاهی کامل داشته باشند.

       باید باکمال تأسف بیان داشت که در شرایط فعلی که علوم وتکنالوژی معاصر پیشرفت ها ی چشمگیر وشگرفی را نایل گردیده ؛هستند بسیاری از جوانان مسلمان ما که کوچکترین وابتدای ترین موضوع ومسأله ی دینی اش را نمیداند. پس با توجه به وضعیت کنونی هر فرد وهر جوان مسلمان ایمانا ووجدانا مکلفیت دارد که از هر راه ممکنه در راه روشنگری اسلامی جوانان بکوشند.

       به یقین کامل میتوان گفت که سپردن وظایف خانگی وسمینارها صنفی برای دانشجویان ودانش اموزان در مراکز تعلیمی وتحصیلی از سوی استادان مومن ورسالت مند یکی از بهترین وموثرترین اصول وروش است که آنان می توانند از این طریق سهم شان را در بیداری وروشنگری جوانان ادا نمایند.

      هرچند من به عنوان دانشجوی سال سوم رشته ژورنالیزم از قلت دانش سخت رنج میبرم ،اما تلاش های جدی نمودم تا شمه ی از آنچه را که از بعثت تا هجرت به وقوع پیوسته است با استفاده از مراجع ومنابع مختلف جمع اوری نموده  وتحت عنوان سمیناری صنفی ام بنگارم.

به امید موفقیت وپیروزی مسوولین،استادان ودانشجویان رسالت مند موسسه تحصیلات عالی ولایت بدخشان .

 

 

درغارحرأ

 

در زمان که سن آنحضرت ( ص ) به چهل سالگی نزدیک شد، خداوند وی را آماده ی پزیرفتن یک مسسولیت بس بزرگ وخطیر می ساخت.

آنحضرت ( ص ) بسیاری اوقات ازعمر مبارک شان را بدور از خانه در غار حرا که در کوه نور در فاصله دو میلی مکه مکرمه واقع گردیده است در تفکر وعبادت خداوند سپری نمود.

اختیارکردن پیامبر اکرم ( ص) غار حرا را برای عبادت شان فواید وحکمت های فروان دارد.

یکی از حکمت ها وفواید ان این است که در آن زمان همه مردم به بت پرستی مصروف بودند واعمال مشرکانه را انجام می دادند که این عمل رسول اکرم ( ص ) وی را از میان مشرکان قومش دور داشته ودر عبادت ذات خداوند مصروف می گردید.

چون سن آنحضرت به چهل سالگی رسید ، ککه اوج کمال وپختگی انسان محسوب می شود آثار وعلایم فروانی از نبوت در سیمای مبارک شان به چشم می خورد.

هنگامیکه ماه مبارک رمضان سال سوم از عزلت شان در غار حرا فرا رسید ، خداوند خواست که جهانیان را از رحمت خویش برخوردارگرداند. همان بود که ایشان را به رسالت برگزید وجبریل( ع ) آیاتی از قرآنکریم را برای ایشان فرود آورد.که پس از اندیشه کامل در قراین این امر برای ما ممکن می شودکه آن روز را دقیق تر ومشخصتر بیان بداریم وبگویم که روز دوشنبه شب بیست ویکم ماه مبارک رمضان برابر با دهم آگیست سال 61 میلادی که عمر شان به طور دقیق چهل سال و شش ماه ونه دوازده روزی قمری بوده است.

حضرا عایشه ( رض) در این مورد می فرماید: نخستین مطالبی که برای انحضرت ( ص) وحی شد رویای صالحه وخوابهای راستین بود و انحضرت (ص) خوابی نمی دیدند مگر آنکه چون سپیده صبح صادق تحقق می یافت .

پس از آن به خلوت وانزوا اشتیاق پیدا نمود وشب های متوالی را پی در پی در غار حرا عبادت می نمود ، پیش ازآنکه به خانواده اش بر گردد وبرای این کار توشه می گرفت وچون آذوقه ی ایشان تمام می شد دوباره نزد خدیجه بر می گشتوتوشه بر می گرفت تا آنکه حق نزد شان امد در حالیکه ایشان در غار بودند فرشته ی نزد شان آمد وگفت:  إقرأ( بخوان) گفتم من خواننده نیستم . فرمود باز کفتم من خواننده نیستم . واو باز مرا گرفت وفشرد برای بار سوم به من گفت بخوان وهمچنین من گفتم من خواننده نیستم وسپس رهایم نمود وگفت: إقرأ باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان می علق ، إقرأ وربک الاکرم.

رسول اکرم ص همرای این آیات به خانه بر می گردند در حال که دل مبارک شان می تپد نزد خدیجه رضی الله عنها می آید ومی گوید مرا بپوشانیدف مرا بپوشانید وایشانرا پوشانیدند تا انکه ترس ونگرانی شان برظرف شد وبرای خدیجه رضی الله عنها فرمودند: نمیدانم چه کار شده ؟واو را از جریان این خبر با خبر ساختند. خدیجه رضی الله عنها گفت" نه هرگز خداوند ترا خوار نخواهد کرد ، زیرا تو پیوندی خویشاوندی را پیوسته برقرار داشته بار در مانده گان را بدوش می کشی، به بینوایان کمک می کنی ومهمان را گرامی می داری و بسیاری از عادات نیک آنحضرا را بازگو نمود.

پس از خدیجه رضی الله عنها ایشان را نزد ورقه  بن نوفل بن اسد پسر کاکایش که پیری کهن سال ودرعین حال نابینا بود ودر دوران جاهلیت مسیحی شده با خط عبری آشنای داشت وانجیل را چنان که خداوند می خواست می نوشت ؛ برد وبرایش گفت: پسر کاکا از برادر زاده ات بشنو!

ورقه گفت برادر زده چه مشاهد ه می کنی؟ آنحضرت ص اورا در جریان مشاهدات خود گذاشتند. ورقه به ایشان گفت: این همان ناموس محرم وراز داری است که خداوند آن را بر موسی فرو فرستاده بود.کاش در آن روز زنده باشم ، آن دمی که قومت ترا بیرون می کنند.

رسول الله فرمودند: ایا انان مرا بیرون خواهندکرد؟ ورقه گفت آری هرگز کسی مانند انچه را که تو آورده ای ، نیاورده مگر اینکه مورد دشمنی وعداوت قرار گرفته واگر آن روز ات برمن فرا رسد ترا به خوبی یاری خواهم کرد.

 

 

 

 

 

 

 

 

انقطاع وحی برای مدتی به رسول الله

 

در مورد انقطاع وحی آنچه ابن سعد از ابن عباس رضی الله عنهما روایت نموده این مطلب را افاده می کند که این حادثه چند روزی بوده که پس از برسی دقیق این نظر برتری می یابد. اما انچه در این مورد شهرت یافته این موضوع از دونیم تا سه سال بدرازا کشیده هرگز ضحت ندارد.

رسول الله در روزهای انقطاع وحی ، خسته واندوهگین بودند ودهشت وسرگردانی ایشان را فرا می گرفت ، امام بخاری در کتاب تعبیر در این مورد بحثی دارد که متن ان چنین است :" وحی برای مدتی قطع شدو پیامبر ص بگونه ی متأثر شدند که تصمیم گرفتند خود را از قله کوهی سربفلک کشیده به زیر اندازند وهرگاه که به قله کوهی نزدیک می شدند تا خود را از آن به زیر افگنند جبرییل ع خود را به ایشان نشان داده می گفت: ای محمد ! بدون شک تو رسول برحق خدایی " وجوشش شان فرو می نشست ودل شان آرام می گرفت دوباره برمی گشتند. وچون باز انقطاع وحی طولانی می گشت تصمیم آن کار را می گرفتند وجون باز جبرییل همان مطلب را برای شان می گفت آرام می شدند.

 

نزول دوباره وحی: در باره نزول دو باره وحی به انحضرت ص ابن حجر می گوید: این اقطاع چندین روز ادامه یافت تا ترسی وبیمی که آنحضرت بر خود می یافت از میان برود وبرای آنکه برای بازگشتش چشم براه ومنتظیر بمانند، وچون سایه های وحشت کم شد ونشانه های حقیقت ثابت گشت ورسول الله به یقین دانست که او از سوی خداوند بزرگ به عنوان پیامبر برگزیده شد ه واینکه کسی نزدش آمده سفیر وحی بوده که اوامر وگزارشات آسمان را  برای شان فرود اورده وبه او منتقل می کنند اشتیاق وانتظار شان برای رسیدن وحی سبب ثبات وپایداری وتحمل آن در هنگام باز گشت گردید بنا جرییل برای بار دوم نزد شان امد.

بخاری از جابر بن عبدالله روایت نموده که رسول خدا در مورد انقطاع وحی می فرمود: در اثنایکه می رفتم آوازی را از آسمان شنیدم  وچشمم را به آن دوخته ودیدم همان فرشته ی که در غار حرأ پیشم آمده بود ، بر تختی درمیان آسمان وزمین نشسته است ومن از ترس او برزمین افتاده ونزد خانواده ام برگشته گفتم مرا بپوشانید ، مرا بپوشانید وهمین که آنان مرا پوشانیدند وخداوند این آیت را نازل کرد.

یا ایها المدثز قم فأنذر وربک فکبر وثیابک فطهر والرجزفاهجر.

ای جامه در سر کشیده برخیز وبیم ده وپروردگارت را تکبر گو وجامه ات را پاکیزه دار واز پلیدی دوری گزین.

 

مسولیت انجام دعوت بسوی خداوند:

بعد از این که آیت یاایهاالمدثر برایش نازل شد ، از جانب خداوند فرامین متعددی را دریافت نمود، دستورات درظاهر ساده ولی دارای اهداف بلند که درحقیقت تاثیرات بسیارنیرومندی را دربرداشت.

!- هدف از قیام برپاخاستن به بیم دادن ، این است که که هیچ کدام از آنان را که درچهان هستی درمخالفت با رضضای خداوند می پردازند؛ فرو نگزارد مگرآنکه اورا از فرجام وعاقبت خطر ناکش برحذر دارد تا ترس وبیم تمام زوایای قلب وضمیرش را فرا گیرد.

2- غرض از بزرگ شمردن خداوند این است که کبرو سرکشی کسی درزمین جز کبریایی خداوند باقی نماند.

3- هدف از پاک نمودن جامه ودوری از پلیدی این است که درپاک ساختن آشکارا ونهان درتزکیه نفس از تمام کاستیها وآلودگیها وپلیدی ها به مرز کمالی برسد که برای نفس انسان میسر شود تادرسایه های رحمت واسعه خداوند وحفظ وهدایت وعنایت ونورش قرارگیرد.

4- این آیات مشتمل بر عناصر تبلیغ ودعوت است .

 

دوره ها ومراحل دعوت:

 میتوان دوره دعوت محمدی را بدو مرحله تقسیم کرد که هرکدام از این دورها ، با دیگری کاملا متمایز وناهمگون است.

1-    دوره مکی که تقریبا 13 سال است .

2-    دوره مدنی که ده سال ادامه می یابد.

سپس هر یک از این دوره ها مشتمیل بر دوره های است که هریک از آن ویژگیهای خاصی دارد که از دیگری امتیاز می یابد وپس از نگرشی دقیق به شرایطی که دعوت در این دو دوره ومرحله از ان گذشته این مطلب به خوبی روشن می شود.

مرحلــــــه نخست:

جهاد دعوت

سه سال دعوت پنهانی:

روشن است که مکه مرکزیت دیانت عرب به شمار می رفت .  مردم به بت پرستی ونگهداری انان در کعبه مصروف بودند  وصدها نوع مرض دیگر نیز بر بالای آنان حاکم بود ؛ از این رو رسیدن به اه دف اصلاحی در آن سخت تر ودشوار تر بود.

بنا براین کار دعوت به اراده خلل ناپذیری را نیازمند بودکه  نا ملایمات ومصیبت ها وحوادث تلخ نتوانند در آن اثر گزارد.

از این رو ایجاب می نمود تا در نخست کار دعوت پنهانی باشد.

پیشآهنگان ونسل نخستین دعوت:

طبیعی بود که رسول اکرم نخست اسلام را به کسانی عرضه نماید که از همه به ایشان نزدیکتر اند مانند دوستان ، خانواده ونزدیکان.از این رو آنان را به اسلام دعوت نمود.

که در پیشا پیش این نسل نخست حضرت خدیجه همسر پیامبر، غلامش زید بن ثابت،علی  بن ابو طالب پسر کاکای شان، ودوست صمیمی شان حضرت ابوبکر صدیق قرار داشتند.

اینان در نخستین روزهای دعو ایمان آوردند وپس از آن ابوبکر صدیق به کار مقدس دعوت آغاز کردند که او ننیز تعداد زیادی از دوستانش را مشرف به اسلام نمود که ازجمله حضرت عثمان،زبیر بن عوام، سعد بن ابی وقاص، طلحه بن عبدالله می باشند که بنا بر دعوت حضرت ابوبکر به اسلام مشرف گردیدند.

با توجه به حوادث که در این مرحله رخ داده، روشن میشود که هرچند دعوت در این دوره پنهانی وفردی صورت گرفته ولی گزارش های آن به قریش می رسیده هرچند که انان در نخست به آن اهمیت نمی دادند.

سه سال بدین منوال گذشت ودعوت همچنان فردی وپنهانی بود، ونیز در این دوره گروهی از مسلمانان تربیت شدند، که وحدت جماعت شان برپایه های برادری وهمکاری وتبلیغ رسالت استوار بود. پس از ان وحی فرود امد که دستور می داد تا آشکارا وبی پرده قومش را به اسلام فراخواند وبا باطل پرستی شان مبارزه نموده وبر بالای بت های شان یورش ببرد.

 

مرحــــــــله دوم

دعوت آشکار

نخستین فرمان برای آشکار کردن دعوت:( وانذرعشیرتک الا قربین) . نستین کاری که رسول الله بعد از فرود امدن این آیت نمود این بود که بنی هاشم را فرا خواند وآنان نیز حاضر شدند در حالیکه عده یی از بنی مطلب نیز با آنان همراه بودند که تعداد شان به 45 تن می رسید.

در این مرحله رسول اکرم نزدیکانش را دعوت نمود که با واکنش جدی وشدید آنان روبرو گردید ، از جمله ابولهب از رسول الله خواست که از این دعوت دست بکشد وسبب آن نگردد که قومش وسایر اعراب بالای  شان یورش برند، رسول الله در این مجلس سکوت را اختیار نمودند وبیرون شدند . بعدا روزی دیگر دوباره به دعوت آشکارای خویشاوندان شان آغاز نمودند که در این مرتبه ابوطالب حمایت وپشتیبانی اش را از دعوت رسوالله اعلام نمود واو را تشویق نمود که به آنچه که فرمان داده شده است انجام دهد.

پس از آن که رسول الله از حمایت ابوطالب برخوردار گردید روزی بر سر کوه صفا بلند رفته وبانگ زدند: هان! دشمن صبحگاهان بر شما می تازد.

در این هنگام بود که قریشیان در برابر شان گرد آمدند وآنحضرت ص آنان را به یکتا پرستی وایمان به رسالت خویش وروزی رستاخیز فرا خواندند.

در این میان ابولهب نیز حضور داشت، رسول الله فرمود: می خواهم بدانم که هرگاه به شما خبر دهم که لشکری دربیابان وجود دارد ومی خواهد برشما یورش آورد آیا حرف مرا باور می کنید؟

گفتند آری !ما ازتو جز راستی وصدافت چیزی ندیده وتجربه نکرده ایم. آنحضرت ص فرمود: پس بدانید که من شما را از عذاب سختی که دربرابر شما قرار دارد، بیم میدهم.

ابولهب گفت: در همین امروز هلاک شوی! آیا مارا برای این کار فرا خواندی؟ همان بود که این آیت نازل شد.( تبت یدا أبی لهب ) دست های ابولهب بریده باد وهلاکت بر آو باد.

در همین بزرگان قریش متوجه شدند که ابوطالب به حمایت از رسول لله ادامه میدهد وبه هیچ قیمتی حاضر نیست ایشان را تنها گذارد واینکه اوخود را برای دشمنی با ایشان کاملا اماده نموده است ؛ عماره بن ولید بن مغیره را نزد او  فرستادبه گفتند" ای ابو طالب ! این جوان تازه به دوران رسیده ، زیبا ترین جوانان قریش است. اورا برایت نگهداردیه او از تو وکمک او برتو لازم استتو میتوانی اورا به جای فرزندت قرار دهی واو ازآن توست وبرادر زاده ات را که با دین تووپدرانت مخالفت ورزیده ووحدت قومت را بهم زده وخردمندان شانرا نادان شمرده به ما بسپار تا اورا بکشیم زیرا مردی است دربرابر مردی."

ابوطالب  گفت: به خدا سوگند که معامله زشتی بامن می کنید!آیا پسر تان را به من می دهید تا اورا برای شما پرورش بدهم وفرزند خود را به شما دهم تا اورا بکشید. این کار هرگز صورت نخواهد پذیرفت."

خلاصه رسول الله در این دوره از دعوتش با مشکلات وچالش های بسیاری روبرو می گردد ، از یک سو اقاربین خود رسول الله با وی مخالفت می کننو ، از سوی دیگر قوم وقبیله اش سر مخالفت را با دعوت وی آغاز می کنند که برای آنحضرت نهایت سخت تمام می شد.

زیرا مراحل نخست دعوت وی بود ودر این زمان تعداد همراهانش نیز بسیار کم بود .

خانه ی ارقم:

 

حکمت ایجاب می نمود که رسول الله دربرایر این فشار ها ، مسلمانان را از آشکار نمودن مسلمانی شان درقول وعمل منع  نموده وفقط با ایشان پنهانی ملاقات نمایند.زیرا هرگاه رسول الله آشکارا با آنان ملاقات واجتماع می فرمودند ، مشرکین خواهی نخواهی ایشان را از هدف شان که تزکیه ی مسلمین وآموختن قرآن وسنت بود باز می داشتند وچه بسا این کار سبب می شد که درگیری درمیان این دو گروه به وجود آیدغ عملا در سال چهارم بعثت صورت پزیرفت.  زیرا اصحاب رسول الله در دره ها اجتماع نمود وپنهانی نماز می گزرانیدند. اتفقا عده از مشرکین آنانرا دید ودشنام دادند وبا ایشان جنگیدندکه سعد بن ابی وقاص مردی از آنان را زد ه خونش را ریخت واین نخستین خونی بود که در اسلام ریخته شد.

بنا براین روی این حکمت آنحضرت خانه ی ارقم بن  ابی الارقم  مخزومی  برکوه صفا که از چشمدید بزرگان مشرکین ومجالس شان یدور بود برای این کار برگزیدند.ورسول الله از سال پنجم آن خانه را به عنوان مرکز دعوت انتخاب کرده بودند.

 

هجرت نخستین به حبشه:

آغز این فشار ها وشکنجه ها دراوایل یا اواخر سال چهارم بود که در ابتدا اندک بود وسپس روز به روز و ماه به ماه برشدت وسختی آن افزوده شد چنانکه درا وسط سال پنجم به اوج خود رسیدف بگونه ی که باقی ماندن درمکه برای شان دشوار بود در همین لحضات دشوار و طاقت فرسا بود که سوره کهف نازل شد . این سوره شامل سه داستان بود که درآن اشاراتی رسا وروشن از سوی خداوند برای بنده گانش در کار رفته بود.

زیرا داستان اصحاب کهف هدایتگر ورهنمای هجرت از سرزمین های کفر وستم ، در زمان ترس از میان رفتن عقیده با توکل به خداوند می باشد. همچنین در این سوره داستان حضرت خضر نیز بیان گردیده  است.

پس از آن سوره زمر فرود آمد که به هجرت اشاره می نمود وبیانگر ان بود که زمین خدا تنگ نیست.

( للذین أحسنوا فی هذه الدنیا حسنته وأرض الله واسعه إنما یوفی الصبرون أجرهم بغیر حساب)

رسول خداوند از پیش دانسته بودند که اصحمه ی نجاشی پادشاه حبشه مردی عادل وبزرکوار است که سایه حکومتش برکسی ستم روا داشته نمیشود، از این رو به مسلمانان فرمان دادند کهع در ماه رجب سال پنجم برای حفظ ونجات عقیده  شان به حبشه هجرت نمایند. اولین گروه از اصحاب رسوال الله راهی حبشه شدند که آنان 12 مرد و4 زن بودند . ریاست این گروه را حضرت عثمان بن عفان (رض) بر دوش داشت. ورقیه دختر رسول الله نیز همراه شان بود.

سفرآنان  در تاریکی شب صورت گرفت تا قریش از آن آگاه نشود

قریش از این موضوع اطلاع یافته به تعقیب آنان برآمدند. ولی پیش از رسیدن شان به بندرکشتی ها رهسپار حبشه شده بودند.

مسلمانان دوبار به حبشه هجرت می کنند وبعد ازهجرت مسلمانان به حبشه مدتی می گزرد ولی رسوالله هنوز بردعوتش ادامه میدهد.

 

 

فرمان هجرت به رسول الله:

 

بعد از آن رسول الله با مشکلات بسیاری سردچار بود ؛ همه روزه مورد آزارو اذیت مشرکین قرار می گرفتند ومورد توهین واهانت آنان قرار می گرفت وسرانجام مشرکین به اندیشه ی کشتن حضرت پغبر خدا میشوند ومی خواهند که او را بکشند ، چون این فیصله ظالمانه در مورد کشتن رسول الله صادر گردید، جبرییل از سوی خداوند وحی آورد  وآنحضرت درجریات توطیه قریش قرار دادواینکه خداوند به ایشان اجازه هجرت داده است وزمان هجرت را نیز معین نموده فرمود: دراین شب به همان بست که می خوابیدی مخواب."

پیامبر اسلام درهنگام چاشت نزد ابوبکرصدیق تشریف بردند تا مراحل هجرت را با وی درمیان نهاده ودراین مورد تصمیم بگیرند.

رسول الله به ابوبکرصدیق فرمودند: کسانی را که نزد تواند ازخانه بیرون کن. ابوبکرگفت پدرم فدایت یا رسول الله آنان خانواده ی تو اند. فرمود" بمن اجازه خروج داده شده است . ابوبکر گفت پدرم فدایت یا رسول الله آیا من هم شرفصحبت شما را خواهم داشت؟

رسول الله فرمود بلی.

به این ترتیب پس از تصمیم وبرنامه ریزی دراین مورد رسول خدا بخانه شان برگشتند ودر انتظار فرارسیدن شب ماندند.

بزرگان ستمگران قریش برای محاصره خانه ی رسول الله برگزیده شدند.

با اماده گی کامل قریش درکار وهدف شوم شان شکست سخت خوردند ورسول الله به حضرا علی فرمود که تو امشب بر بستر من خواب شو وبا این تکه ی سبز من خودرا بپوش. پس از ان رسول الله از خانه بیرون شده از میان قریش گذشت وبا یک مشت خاک به چشمانشان زدند وهمه شان کور شدند ورسول الله را ندیدند.

به این ترتیب رسول الله همراه با یار شان ابوبکر صدیق موفق شدند وبه غار ثور رسیدند ودرآن جا پناه گزین کردیند.

بنا رسول الله فرمان خداوند مبنی بر هجرت را عملی نموده وراه هجرت را در پیش گرفتند.

وبر دعوت شان در راه توحید وخداشناسی ادامه دادند.

 

نتیجه

 

تاریخ دعوت تمام انبیا را زمانیکه ما ورق بزنیم در می یابیم که تمام کسانی که برای دعوت مردم از سوی خداوند فرستاده شده اند مملو از رنج وتکالیف فراوان بوده است.

در این میان مرحله ومدت زمان دعوت حضرت پیامبر آخر زمان محمد بن عبدالله (ص )

پر از تکالیف ومشقت ها بوده است، زیرا پیامبر اسلام درست در زمان مبعوث به پیامبری می شوند که جامعه وجهان در ضلالت و گمراهی به سر می بردند وهمه مصروف پرستش دست ساخته های خود شان بودند.

حضرت رسول الله از بعثت تا هجرت شان بی نهایت مورد ظلم وستم وتکالیف مردم گمراه زمانش قرار گرفت ودر راه دعوت مردم بسوی توحید ویکتا پرستی تمام مشقت ها را قبول نمود.

در این مدت بسیاری ها توفیق یافتند که به سبب دعوت حضرت رسول الله خود شان را مشرف به دین مقدس اسلام گردانده واز عذاب سخت دینوی واخروی خود شان را نجات دهند.

آنجه که از این مبحث آدم های با اندیشه وخداپرست می  آموزد این است که : دعوتگران راه حق در هر زمان که هستند باید با قبول تکالیف ومشقت دست از دعوت بر نداشته وخود شان را از اجرا این وظیفه مقدس کنار نزنند. زیرا دیده شده است که همیشه آنانکه بخاطر خدا وگسترش توخید وخداپرستی عمل نموده اند هرچند در اوایل دردو رنج وتکالیف ومشقت ها را دیده اند ولی سرانجام موفقیت وپیروزی هردو دنیا را از آن خود نموده اند.

پس باید در شرایط حاضر که ضرورت به دعوت اسلامی اشد دیده میشود دعوتگران مسلمان کمر همت ببندند وبا قبول تمام تکالیف مردم را به سوی خیر دعوت نموده امر به معروف ونهی از منکر کنند.

والله اعلم بالصواب.

 

 

فخرالدین قاری زاده

نگاهی بر چگونگی مطبوعات در جریان حاکمیت کمونیست ها

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مـــقــدمـــه

 

 ازمطبوعات تعاریفی فروان صورت گرفته، ودرنظام های مردمی به عنوان قوه چهارم دولت بعد از قوه های اجرایه، قضایه ومقننه شناخت شده است.

مطوعات دریک جامعه از اهمیت وجایگاهی ارزشمندو عالی برخورداربوده که بدین اساس فرصت واستعداد می طلبد تا ادم ها پیرامونش بنویسند ؛اما در درآمد این نبشته میشود مختصر بیان داشت که مطبوعات دریک جامعه اذهان عامه را روشن می سازد ودست آنها را گرفته به اسقلالیت وآزادی، ترقی وتعالی ،پیشرفت وشگوفایی و... می رساند.

مطبوعات از سپیده دم پیدایشش تا به امروزدر ادوارمختلف تاریخ دگرگونی های بسیاری را دیده ولذایذ شرین وشورش را چشیده؛  ودراین مدت زمان تغیر وتحول نموده گاهی به آسمانها صعود کرده وگاهی هم به عمق زمین سقوط نموده است.

همانگونه یی که از قدرت وتوانای مطبوعات گفتیم ، هر نظام ودولت که چه استبدادی و دکتا توری باشد ویاهم مردمی ازاین قوه می هراسند وکوشش می نمایند تا مطبوعات را اجازه فعالیت ندهند ویا هم امورات شان را مطابق قانون اجرا کرده و در خدمت عامه ی مردم قرار گیرند.

مطوعات افغانستان هم  از بدو پیدایشش به صورت معاصر یعنی ازسال 1873 م تا به امروزخم وپیچ ها وفرازونشیب های فراوان را دیده است.

ازآغاز فعالیت مطبوعات معاصر افغانستان که بیش از یک قرن سپری می شود ، در جریان رژیم ها ونظام های مختلف بسیاری وقت به یخ زده گی وسردی گرویده وگاهی هم بنا بر توجه زمام دار ان وقت به مراحل رشدو بالنده گی رسیده است.

لازم به یاد آوری است که بسیاری ها حصول آزادی واستقلال کشور را از دست انگلسها مدیون فعالیت ها ونشرات آزادیخواهی همین مطبوعات می دانند که با چاپ مطالب وموضوعات، مردم را روحیه آزادیخواهی وقیام برضد رژیم های مزدور ودست نشانده می دادندو

دراین جا بر جا خواهد بود که مایان مدیون خدمات بنیان گذاران مطیوعات معاصر کشورعلامه سید جمال الدین افغان، محمود طرزی و... باشیم.

دراین مقاله کوتاه (نگاهی بر چگونگی مطوعات در جریان حاکمیت کمونیست ها) که عنوان سمیناری صنفی مایان است تلاش صورت گرفته از منابع ومراجع مختلف پیرامون موضوع معلومات جمع آوری گردد؛  وبدسترسی دانشجویان رشته ژورنالیزم جهت آشنایی بیشتری آنان قرار گیرد.

درپایان از استاد دانشمند وفرزانه که همیشه در تلاش رشد استعداد دانشجویان وآگاهی بیشتر وخوبترآنان از سیر تاریخی مطبوعات کشورشان بوده است ، اظهار سپاس وشکران نمایم.

 به امید موفقیت وپیروزی هیت رهبری و استادان  رسالت مند موسسه تحصیلات عالی  ولایت بدخشان که با کمال ایمان داری وصداقت ، درخدمت نسل جوان این سرزمین قرار دارند

 

 

 

 

 

کودتای ننگین هفت ثور ونظام مطبوعات در افغانستان!

 

وضعیت نظام مطبوعات دردوران 14 ساله حاکمیت کمونیستها را می توان به دو دوره تقسیم کرد:

1-   دوره تسلط وتثبیت نظام جمهوری حفیظ الله امین و ببرک کارمل :

2-   ریاست جمهوری داکترنجیب الله:

1- نخست دوره تسلط وتثبیت نظام جمهوری حفیظ الله امین و ببرک کارمل دربرمی گیرد، نظام مطبوعاتی آمرانه ،خشونت طلب وسرکوبگرانه بود. درهمین دوره ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی سابق، افغانستان را اشغال کرد.

  2- دوره دوم با ریاست جمهوری داکترنجیب الله آغاز می شود. در دوره ریاست جمهوری داکترنجیب الله هرچند ازدامنه جنگ کاسته نشد، اما فضای سیاسی اندکی گشوده آزادی های سیاسی تا حدودی فراهم گردید. داکتر نجیب با درک حساسیت های دینی ومذهبی مردم، ساسیت توأم با انعطاف را درپیش گرفت، درظاهرازاعمال خشونت واستبدادی نظامی کاست وخواستار مذاکره با مخالفان رژیم شد. اما تلاش های وی سودی نبخشید. درحقیقت گسست اعتماد چندان میان حکومت وملت عمیق ووسیع بود که با اقداماتی چنین ازمیان نمی رفت.

دردوره حاکمیت کمونیستها شیرازه نظام مطبوعاتی کشورفروپاشید، ژورنالستان وارباب قلم آواره شدند، بسیاری ازنشریات وچاپخانه ها در پایتخت وولایات کشورازفعالیت باز ایستادند ومطبوعات اسلامی به خارج کشورمنتقل شدند. دراین دوره مطبوعات ورسانه های جمعی کشوردرخدمت رژیم کمونیستی قرارگرفتند، مخالفان اندیشه مارکسیم- لنینیسم اجازه فعالیت نداشتند، عقاید مخالف جرم تلقی شده وبسیاری ازژورنالستان دستگیر، زندانی ویا شهید شدند. برای مثال استاد حبیب الرحمن هاله، ریس دیپارتمنت ژورنالیزم ویکی ازاستادان برجسته این رشته، توسطه حکومت کمونیستی دستگیر وهشت سال ازعمرخود رادرزندانی پل چرخی کابل گذارند.

 کمونیستها دیپارتمنت ژورنالیزم رابه شیون خود بازسازی کردند ومیتودهای امریکا راحذف نمودند. درس ها ومضامین روسی جایگزین درسهای قبلی گردید ونیزمتخصصان روسی به تدریس پرداختند.

 دیپارتمنت ژورنالیزم درانستیتوت علوم اجتماعی به کارآغازکرد. عده ای ازجوانان به ممالک سوسیالیستی جهت تحصیل فرستاده شدند.

سمینارهای از طرف اتحادیه جدیدالتشکیل ژورنالستان نیزدایرگردید. تا کارمندان با سابقه رابا روش های روسی آماده سازند. بیشترمواد درسی این گروه را تدریس ایدئولوژی ماتریالیسم دیالکتیک تشکیل می داد. دردوره کمونیستها « بشیرلایق » یکی ازتحصیل یافته های مسکو مدیرگروه ژورنالیسم تعین شد.»

درابتدای حاکمیت کمونیستها، تلویزیون روزانه سه ساعت برنامه داشت محتوای برنامه های رادیو وتلویزیون رانیز عمدتاً به پخش اخبار، اعلامیه ها، بیانیه های رهبران دوحزب خلق وپرچم، ارائه گزارشهای ازنشست ها ومتینگ های حزبی وموسیقی اختصاص داشت.

دراین دوره دوکانال دیگرازطریق ایستگاه مارس وقمرمصنوعی « ماهواره » به کانال های تلویزیونی اضافه شد.

درسال 1362 ایستگاه های گیرنده وفرستنده های تلویزیونی به ماهواره « انترسپوتینگ » روسیه متصل شد وتوسعه یافت. این ایستگاه که شمشاد نام گرفت دربرقراری ارتباطات تصویری تاثیر بسزایی دا شت

پرتونادری دررساله ی تحت عنوان چگونگی رسانه در افغانستان در مورد مظبوعات دوره کمونیست ها چنین می نگارد:" در دوران حاکمیت حزب دموکراتیک افغانستان وسالهای تجاوز اتحاد شوروی پیشین مطبوعات کشور کاملا برنظام دکتاتوری کمونیستی استوار بود.

به باور پرتو مطیوعات در این دوره به طور لگام گسیخته یی به تبلیغ اندیشه های لنین ومارکس می پرداخت وذکر نام مارکس ولنین در نبشته ها وگزارش ها به یک اصل مهم بدل شده است. در جراید که دراین دوره به چاپ رسیده اند دیده میشود که به  جای بسم الله الرحمن ارحیم نام های مارکس ولنین به چشم می خورد که نوشته است بنام لنین کبیر ویا مارکس و...

نویسنده رساله ی چگونگی رسانه در افغانستان بدین عقیده است که مطبوعات دراین دوره ازکم خواننده ترین مطبوعات درافغانستان بوده باشد.هرچند نشریه حزب ( حقیقت انقلاب ثور) وبعدا پیام از پر تیراژ ترین نشریه ها در تاریخ افغانستان بوده باشد ولی این نشریه به گونه ی جبری بالای کارمندان دولت، سازمان جوانان، قطعات ارتش، واقشارگونا گون مردم به فروش می رسید ومردم از هراس اینکه ضد دولت معرفی نشوند وسروکارشان به زندان نکشد این نشریه را می خریدند اما رغبتی به مطالغه آن نداشتند.

مطبوعات دوره کمونیست ها را میتوان ازسیاه ترین دوره ها در تاریخ مطبوعات کشور به حساب آورد.

درمرکز وولایات گرداننده گی این نشریه ها به اعضای حزب ویا به کسانی سپرده میشد که چندین بار بد تر وابسته گی به شوروی ها داشتند.

درکلیت درمطبوعات ایدن دوره دونوع زبان کلشه یی سیاسی حاکم گردید.

زبان تبلیغاتی نشریه ها درارتباط به مخالفان دولت وکشورهایکه مخالف تجاوز اتحاد شوروی درافغانستان بودند؛ زبانی بود آمیخته با دشنام ودور از معیارها وموازین مطبوعاتی واخلاقی.

چنین زبانی در درازای چندین سال بلاخره به یک شیوه منفی درمطبوعات افغانستان بدل گردید. هرچند دولت وحزب می کوشیدند که با گسترش تبلیغات درارتباط به تیوری مارکسیسم این ادیشه را درمیان مردم افغانستان گسترش دهند؛ ولی ازآنجای که چنین تبلیغاتی خیلی ها ناشیانه ومعترضانه بدور از اصول وموازین اخلاق ژورنالیزم ومطبوعات به رسوم ویک رشته از باور داشت های مذهبی وملی مردم صورت میگرفت،برخلاف برای حزب ودولت نتیجه ی منفی به بار می آورد چنان که مردم باور پیدا می کردند که کارکردهای این دولت براساسات دین استوارنیست. آن ها روز تاروز نه تنها ازدولت فاصله می گرفتند ؛ بلکه به جبهه ی مخالف دولت بیشتر علاقمند می شدند.

با این حال در زمان داکترنجیب الله برشمار نشریه ها افزوده شد وبعضی از نشریه های به ظاهر آزاد به وجود آمدند؛ اماهیچ کدام این نشریه ها نمی توانستند مسایل جدی سیاسی – اجتماعی را مطرح کنند. با این همه درشماری ازنشریه ها انتشار مطالب انتقادی آغاز یافت؛ ولی این انتقادها بیشتر به مسایل دست دوم وسوم می پرداخت تا مسأله اساسی .مثلا تاآخر هیچ نشریه ی نتواست بگوید که اتحاد شوروی به افغانستان تجاوز کرده است. نشریه های به ظاهرآزاد این دوره یا به وسیله دولت پایه گذاری شده بودند ویاهم به وسیله جناح بندی های درون حزبی.

در دوران نجیب هم مطبوعات کدام قانون نداشتد ومطبوعات کشور بدون کدام قانون نشرات داشتند.

ولی او سیاست را زیر نام مصالحه ملی روی دست گرفت وبه ظاهر می خواست تا با مجاهدان افغانستان یک حکومت ایتلافی بسازد؛ مگر مجاهدان قبول نکردند. دراین دوره اندکی ازآن سخت گیری ها پشین کاسته شد واین امر تا حدودی زبان انتقاد را وارد مطبوعات کرد. اخبار هفته که اساسا یک نشریه ی ساخته شده توسط حکومت بود وظاهرا نشریه ی غیر دولتی قلمداد می شد نخستیت بارگفتگو های با بعضی از فرماندهان مخالف دولت ازجمله با فرمانده شهید احمد شاه مسعود انتشارداد. روزنامه ی پیام وابسته به حزب هم تا حدودی به انتشار انتقاد ازوضعیت پرداخت . ولی تعداد از نشریه های دیگر درهمین زمان مصادره گردیده و مدیر مسولان آن راه زندانها را در پیش گرفتند که از جمله سخی غیرت مدیر مسوول نشریه ی آزادی که به سبب نشر یک مطلب انتقادی به زندان فرستاده شد.

مطبوعات  در زمان حاکمیت کمونیستان

پس ازکودتای هفت ثور1357 همزمان با قیام های مردمی و همسو با شکل گیری گروه های مخالف رژیم کمونیستی، انتشارجراید ونشریات افغانی درداخل وخارج کشوروسعت یافت.

نشریات انقلابی این دوره غالباً هدف گرابودند، به انگیزه دفاع ازدین اسلام ومیهن ازسوی احزاب انتشاریافتند وهمپای جنگ توسعه یافتند. ابعاد جنگ وحمایت کشورهای منطقه وجهان، بنا به دلایل وانگیزه های متفاوت، ازجهاد گران ومبارزان افغانی هرقدروسیعترمی شد به همان میزان برتعداد وتنوع جراید ونشریات این دوره نیزافزوده می گشت. شماره های بالا، تنوع وکثرت گرای، نگارش وانتشارمقاله های انقلابی، پوشش اخبارجنگ آرمان گرایی ومبارزه با سلطه خارجی، ازمشخصات ژورنالستان این دوره بود. ارائه مقالات واخباربه زبانهای، پشتو ودری، عربی، انگلیسی، فرانسوی، ازبکی، اردو نیزاز ویژگی های دیگرژورنالستان دراین دوره است.

بسیاری ازژورنالستان این دوره غیر حرفه ای واز آموزش تخصصی ژورنالستابی بهره بودند.

به همین دلیل نیز ژورنالستان ومطبوعات این دوره ازجامعه ای که درآن به فعالیت مشغول بودند تاثیرمی پذیرفتند. برای مثال: ژورنالستان افغانی که درایران حضورداشتند ونشریات شان تحت تاثیروشرایط ژورنالستان ایران قرارداشت.

اندازه وقطع روزنامه ها، چگونگی ارائه مقاله ها وخبرها وساختارآنها، نگارش وتنظیم گزارش ها ومصاحبه ها، پرداختن به توسعه های تکنیکی همچون: تیتر، روتیترلید، ذکرمنبع خبرو..... بسیاری شبیه به روزنامه های ایران بود. همین وضع درباره روزناه ونشریاتی که درپاکستان منتشرمی شدند صادق بود.

دوکتور محمد هاشم عصمت الهی استاد دانشکده ژورنالیزم کابل ورییس اتحادیه ملی ژورنالستان وخبرنکاران افغانستان در مورد چگونگی مطبوعات ورسانها در دوره رژیم کمونیستی ووضعیت و حالات خبرنگاران در کتابش تحت عنوان نظام مطبوعات چنین ابراز نظرمی نماید:                                                                                                                    
نظارت شدید بر مطبوعات‌ و جلوگیری‌ از فعالیت‌ جراید آزاد با كودتای‌ کمونیست ها  در اردیبهشت‌ 1357 در كابل‌ و روی‌ كار آمدن‌ حكومت‌ طرفدار شوروی‌ در افغانستان‌ و جنگ‌ داخلی متعاقب‌ آن‌ باز هم‌ شدت‌ یافت‌. در دوره‌ زمامداری‌ کمونیست ها  نظام‌ مطبوعاتی‌ در افغانستان‌ متلاشی‌ شد بسیاری‌ از روزنامه‌نگاران‌ و نویسندگان‌ زندانی‌ یا كشته‌ شدند یا از كشور گریختند. نشریات‌ بسیاری‌ تعطیل‌ شد و نیز بسیاری‌ از مراكز چاپ‌ و نشر از بین‌ رفت‌. از سوی‌ دیگر مطبوعات‌ افغانستان‌ ابزاری‌ برای‌ تبلیغ‌ و تهییج‌ و نیز سازمان‌دهی‌ مردم‌ در زمینه‌ مقاصد حزب‌ حاكم‌ و دولت‌ كمونیستی‌ شدند و پس‌ از اینكه‌ روسها افغانستان‌ را اشغال‌ كردند مطبوعات‌ كشور در انحصار روسها قرار گرفت‌ و مشاوران‌ مطبوعاتی‌ و نشریاتی‌ روس‌ در سازمانهای‌ تبلیغی‌ افغانستان‌ امور مهم‌ را در دست‌ گرفتند

در این‌ دوره‌ مهم‌ترین‌ نشریه‌ كمونیستها به‌ نام‌ حقیقت‌ انقلاب‌ ثور به‌ سردبیری‌ صدیق‌ رهپو (كاوون‌) و مدیریت‌ ظاهر طنین‌ از 6 دی‌ 1358 آغاز به‌ كار كرد كه‌ در بر دارنده‌ اخبار اعلامیه‌ها مقاله‌های‌ سیاسی‌ و مطالب‌ ماركسیستی‌ ـ لنینیستی‌ بود . جراید دیگری‌ نیز در دوره‌ حاكمیت‌ کمونیست ها منتشر شد از جمله‌: افغانستان‌ امروز اخبار هفته‌ اردو پیشاهنگ‌ حقیقت‌ سرباز درفش‌ جوانان‌ زنده‌گی‌ حزبی‌ دوستی‌ فرهنگ‌ خلق‌ و صدای‌ وطن

 

جراید اسلامگرایان در جریان رژیم کمونیستی در افغانستان

در داخل افغانستان به جز چند نشریه که مربوط به کمونیست ها بودند، دیگر جراید ونشریه  ها اجازه فعالیت داده نمی شد.

این نشریه ها که مربوط به رژیم کمونیستی بود در خدمت عقاید پوچ وکثیف کمونیستی قرار داشت واز این ظریق به تبلیغات می پرداختند.

در این جریان به نشره ها وجراید که به غیر از اسلامگرایان بل مربوط به سایر تنظیم های بی دینی در افغانستان بود نیز اجازه داده نمیشد فقط نشریه های کمونیستان حق فعالیت را داشنتد ارگر کسی ویا خبر نگاری دست به فعالیت های مطبوعاتی بر ضد کمونیستان می زد به دار آویزانش می نمودند.

هرچند در مدت حکومت رژیم کمونیستان در این کشور نشریه ها وجراید مربوط اسلامگریان در افغانستان فعالیت نداشتند البته به قسم آزاد بلکه در کشور های همسایه که مجاهدین و بسیاری از ملت ومردم مجاهد افغانستان مهاجر شده بودند فعالیت  داشت که ویژه گی و ارزش خود را دارد.

حاكمیت‌ کمونیست ها  و اشغال‌ افغانستان‌ به‌ دست‌ روسها به‌ تشكیل‌ و گسترش‌ نهضت‌ مقاومت‌ اسلامی‌ در این‌ كشور انجامید و مهاجرتهای‌ وسیع‌ افغانها به‌ ایران‌ و پاكستان‌ جامعه‌ افغانستان‌ را وارد مرحله‌ جدیدی‌ از تاریخ‌ معاصرش‌ ساخت‌. در این‌ مرحله‌ در عرصه‌ مطبوعات‌ و روزنامه‌نگاری‌ نیز دگرگونیهایی‌ به‌ وجود آمد. مطبوعات ویژه‌ مقاومت‌ اسلامی‌ با ادبیات‌ خاص‌ خود شكل‌ گرفت‌. این‌ مطبوعات‌ غالبا در ضدیت‌ با ماركسیسم‌ و تجاوز شوروی‌ و جنایات‌ عوامل‌ دست‌نشانده‌ آن‌ كشور در افغانستان‌ و در دفاع‌ از اسلام‌ و میهن‌ (به‌ لحاظ‌ كیفی‌ در درجات‌ متفاوت‌ و از نظر كمی‌ در سطح‌ زیاد و گسترده‌) خبر گزارش‌ مصاحبه‌ مقاله‌ عكس‌ و از این‌ قبیل‌ منتشر می‌ساختند و می‌كوشیدند برخی‌ واقعیات‌ از اشغال‌ كشور و مبارزه‌ ملت‌ افغانستان‌ را منعكس‌ سازند. بدین‌ترتیب‌ گروههای‌ مختلف‌ مجاهدان‌ و مهاجران‌ دهها جریده‌ منتشر كردند

 

نتیجه

حواننده گان ورجاوند!

آنچه که از بیانات و معلومات  فوق پیرامون چگونگی مطبوعات در جریان رژیم کمونیست ها میتوان نتیجه گیری نمود این است که مطبوعات  این دوره در افغانستان از بدترین وبی مفهوم ترین مطبوعات در تاریخ کشور بوده است که قدرت اشغالگر حاکم مطبوعات را زیر سلطه ی خود گرفته وبه شکل فاجعانه ومعترضانه بالای عقاید وارزش های مذهبی وملی مردم ما تاخته است.

دراین مدت به رسانه های آزاد ومردمی اجازه فعالیت داده نمی شده ومطبوعات دولتی هم که هر چند تیراژ بسیار داشته ولی در خدمت اشغالگران قرار داشته است . یعنی مطبوعات این دوره را میتوان مظبوعات اشغالی در تاریخ مطبوعات افغانستان نامید .

دراین دوره خبرنگاران رسالت مند ومتعهید به دین وو طن اسیر وکشته می شدند، فرهنگیان را اجازه فعالیت بسان مطبوعات نمی دادند که در حقیقت میتوان گفت این دوره دوره ی روشنفکر کشی بوده است.

خلاصه دوره مطبوعات کمونیست ها سیاه ترین دوره درتاریخ مطبوعات کشوروحتا منطقه وجهان می باشد.

 

 

مأخذ ومنابع

1-   تنویر، عبدالحلیم. تاریخ روزنامه نگاری افغانستان.

2-   عصمت الهی، محمد هاشم. نطامنامه ی مطبوعات.

3-   پرتونادری، نصرالله. چگونگی رسانه ها درافغانستان.

4-   صفحه ی انترنیتی: www. Afghanmidia.com



 

نگاهی کوتاهی بر سیر ادبیات معاصر افغانستان

 

از: فخرالدین قاری زاده

 

افغانستان از نخستین روزهای سده بیستم با دگر گونی های اقتصادی و فرهنگی روبرو میشود ودر همین دوران است که با تغیر مناسبت های اجتماعی وسیاسی نیز روبرو می گردیم . در سال 1903 م اولین دبیرستان به شیوه دبیرستان های غربی بروی دانش آموزان باز میشود و آموزگاران هندی مسولیت همه چیزی این دبیرستان را بدوش می گیرند که سرانجام این دبیرستان به کانون مبدل می گردد که جنبش های فکری و  نهضت مشروطیت از همین جا سربلند می نمایند .

پدرروزنامه نگاری افغانستان یعنی محمود طرزی درسال 1911 م پس از سالها دوری وتبعید از وطن به کشورش بر می گردد و بنا بر اثر نفوذی که در دربار امیر دارد نشریه را تحت نام سراج الاخبار بنیان می گزارد ، هر چند سراج الاخبار را نمیتوان نخستین نشریه در افغانستان نامید اما

میشود گفت که سراج الاخبار نخستین نشریه است که هم در عرصه روزنامه نگاری وهم در حوزه ادبی کشور از خود شایسته گی های را بر جا گزاشته  و پیشآهنگ این دو عرصه در افغانستان بوده است ، هرچند نخستین نشریه در افغانستان شمس النهار است که در دور دوم سلطنت امیر شیر علی خان درسال 1290  ه ش برابر به 1873 م  عرض وجود نمود اما این نشریه نتوانست از خود اثری را در عرصه های روز نامه نگاری و ادبیات بگزارد و نقش اندک را در تحول ادبی این کشور داشته باشد .

سراج الاخبار طرزی نتنها در عرصه روزنامه نگاری نقش خوبی را بازی کرد ، بلکه در ایجاد فضای نوین وتازه در حوزه ادبیات قدم های سدید و محکمی را برداشت  واین فرصت را مساعد نمود که شعر و نثر کشور از حالت کلاسیکش بیرون شده وبه جستجوی مضامین تازه برخیزد و جای  اندیشه های فردی ، شخصی و غیر اجتماعی را افکار گروهی و اجتماعی پر سازد .

محمود طرزی که خود به نوعی متاثز از ادبیات کشور های اروپای چون ترکیه و فرانسه بود که این موضوع را میتوان  در مطالب و مضامین  نشریه اش به وضاحت مشاهده نمود ، که این کار مردم افغانستان را با ادبیات دیگر کشور ها آشنا می نمود

اگر قرار باشد که من در این نبشته چکیده از شیوه کاری طرزی را به معرفی بیگرم به چند نکته ذیل اشاره می نمایم.

1- محمود طرزی با تر جمه نمودن رمان های اروپای مردم افغانستان را آشنا ساخت تا ازشیوه های رمان نویسان غربی در نبشته هاشان استفاده نموده از روش کاری آنان آگاهی حاصل کنند.

2- شهکاری دیگری طرزی در راه تحول مضمون شهر میباشد که با آوردن اصطلاحات فنآوري و تمدن اروپايي و مسائل اجتماعي و ميهن پرستي.این دو مضمون را به شعر داد.وواژه هاو اصطلاحات عامیانه را اجازه دخول به شعر داد ودیگران را تشویق نمود تا با زبان محلی شان شعر بگویند و جهت نشر عنوانی وی بفرستند، ودر همین زمان  انواع ادبی دیگر که تقلید ازادب اروپای بود رایج گشت.

در سال 1919 م پس از قتل امیر حبیب الله خان فرزندش امان الله خان بر اریکه قدرت تکیه زد وبعد از آن روشنگران و مشروطه خواهان را از زندان آزاد ساخت و همین روشنگران و مشروطه خواهان قدرت و  مدیریت را در عرصه های مختلف بدست گرفتند وسالهای 1919 را تا 1929 دهه گسترش ادبیات وبالنده گی مطبوعات و روزنامه نگاری ساختند، جنگ های آزادیخواهانه مردم افغانستان در همین دهه صورت گرفت ،نخستین قانون اساسی تحت نام نظام نامه اساسی دولت تدوین وتصویب گردید .ومسله دیگری که با عث ایجاد احساسات مردم مسلمان افغانستان گردید که همانا رفع حجاب بانوان که از دست آورد های همین دوران بوده است، هر چند در دوران امان الله خان کارهای برخلاف عقاید مردم افغا نستان انجام می پزیرفت اما به هر حال این دوران را میتوان دوره رشد وترقی ادبیات و روزنامه نکاری افغانستان نامید

درست در سال 1309 خورشیدی مطابق بر 1930 م درب  انجمن ادبی هرات پس از چندین سال دوباره گشوده میشود و یک سال بعد انجمن ادبی کابل گشایش می یابد واین هردو انجمن مجله های ادبی هرات- کابل را انتشار میدهند اما این مجله ها به ویژه  مجله کابل نمیتواند پایگاهی برای شعر مدرن و داستان  نو خاسته باشد ، در واقع این مجله ها سنگری میشود برای ادبیات سنتی که شعر وداستان مدرن را به حاشیه می راند ودر همین وقت دولت نیز اقدام به بازداشت  دو ثلث نویسنده گان انجمن کابل می نماید که مردان متجدد و آزدیخواه بودند

نماینده گان شعر کلاسیک در این دوران ملک الشعرا قاری عبدالله ، عبد الحق بیتاب و استاد خلیل الله خلیلی می باشد که دو تن  نخست به ترتیب ملک الشعرا افغانستان میشوند و استاد خلیلی که در این میان از آنان جوان تر است از یکسو به جای شعر سرای به شیوه مکتب هندی به مکتب خراسانی روی میکند و از سوی دیگر گوشه چشمی به شعر جدید دارد.

در سال 1318  پس از چاپ شعر های "غراب" و " ققنوس" از نیما یوشیچ در مجله موسیقی ، استاد خلیلی  شعری بنام " سرود کوهسار" می سراید که شعریست شبیه نیمایی در مجله ادبی کابل  انتشار می یابد و نسل متجدد که بعد ها به این کاروان می پیوندد محمود فارانی، بارق شفعی ، سلیمان لایق، سهیل ، آینه و چند تن دیگر اند.

تاریخ نگاران کشورما سالهای 1964- 1973 را دهه های " دیموکراسی"  دهه " قانون اساسی" و دهه مشروطه " خوانده اند .

در واقع این دهه پایان سلطنت های مطلقه است ، در همین دهه قانون اساسی مردم سالا رانه تدوین وتصویب می گردد که این قانون راه را برای تشکیل احزاب سیاسی می گشاید ، قانون مطبوعات آزاد در همین سال ها انتشار می  یابد.ونشریه های گونا گون غالبا با گرایش های ایدولوژیک از همین سال ها به تشرات آغاز می کنند، تظا هرات ، تعطیل و اعتصابات پی در پی در همین سالها چشم گیر بود.

درسالهای چهل و پنجاه خورشیدی دگر گونی های چشمگیری در شکل و مضمون شعرپدیدار گردید تصويرگري طبيعت و بيان احوال نفساني با زبان تغزّلي و غنايي، تصوير لحظه هاي شيدايي و شادخوارگي، ويژگي شعر دسته نخستين است، و بازتاب ناهنجاري هاي اجتماعي و عواطف جمعي» دل بستن به قهرمانان خيالي و رهيافت به آرمانشهر موعود، دلبستگي دسته دوم می باشد.

درسال 1973 م پیکر آزادی نسبی هدف گلوله کودتاه چیان قرار می گیرد.

استبدادگران برقدرت میرسند ، قیودات بالای اقشار مختلف مردم وضع میشود ، هیچ فردی حق شب گردی را دراین دوران ندارد، گلوی آزادی بیان که قبلا وجود داشت خفه میشودو به گفته مردم هنوزآغاز فلم است وهمه انتظار آمدن کودتاه  اپریل 1978 را دارند ، هنوزسربازان ارتش سرخ شوروی از رود جیحون نگزشته اند وهنوزبم افگن های آنان بالای خانه ها  ،دهکده ها و کشتزار های ما ارمغان شان را نریخته اند، کودتاه وبه تعقب آن اشغال توسط شوروی میان شاعران خط فاصل ایجاد می نماید ،شاعران که با نظام اند وشاعران که بر نظام ،شاعران که همراه دولت اند وشاعران که علیه دولت ، شاعران دولتی اعمال و کرداروپیام  دولتیان را درقالب شعر برای مردم  میرساندند ودر مقابل شاعران که علیه دولت اند ظلم ،استبداد، واعمال وحشیانه آنان را در شعر شان بیان میدارند و مردم را به آزادیخواهی دعوت وترغیب می نمایند ،شعر در همین دوران در بند ایدولوژیک محصور میشود و آهسته آهسته شعر مقاومت نیز در همین دوره هم در درون مرز وهم بیرون از مرز شکل می گیرد با تفاوت اینکه در بیرون از مرز با زبان آزاد ودر فضای غیر قابل ترس سرایده میشد امادر درون مرز فضای ترس و وحشت ، ترس و بیم شلاق و تازیانه خوردن ، به زندان کشانده شدن وسر انجام به سراغ مرگ رفتن حاکم بود و در چنین یک شرایط  شاعران در شعر های شان از زبان کنایه واستعاره استفاده می نمودند حتی این روند به حدی رسید که دیگر معنی و مفهوم  شعر در نزد مردم عام قابل فهم نبود . در سالهای اشعال برای باری نخست در تاریخ ادبیات کشور کانون نویسنده گان افغانستان زیرنام " اتحادیه نویسنده گان جمهوری دیموکراتیک افغانستان " عرض وجود کرد که از بدو گشایش یعنی از سال 1359 تا سال 1366 کانونی بود برای نشرات و تبلیغ نظام حاکم وقت . این کانون در سال 1366 با اساسنامه جدید و با نام " انجمن نویسنده گان افغانستان " نویسنده گان آزاد را بسوی خودش فرا خواند تا ادبیات را از چنگال احزاب رهاهی بخشند . این  انجمن در درازای عمری دوازده ساله اش توانست تا نزدیک به دوصد عنوان کتاب  شعر و داستان را انتشار دهد و گام استوار درمعرفی ادبیات معاصر کشور بر دارد.

در سال 1371 مجاهدین بر کابل وشهر های دیگر افغانستان مسلط شدند وتمام نهادهای فرهنگی و ادبی را ویران ساختند، از جمله انجمن نویسنده گان افغانستان را غارت ،چور وچپاول نمودند، حکومت تنظیمی وبه دنبال آن امارت اسلامی طالبان همه امیدواری های که بود از بین برد وآینده را تیره ترساخت.در این دوران  میلونها تن مجبور به فرار از کشور شان شدند که در این میان هزران شاعر، نویسنده ، روزنامه نگار، هنر مند وهنر پیشه نیزبستر سفر شان را به قصد کشورهای بیگانه بر بستند ، در دوران حاکمیت طالبان دبیرستان ها بروی دوشیزه گان و بانوان بسته بود وپسران بسیار کم میتوانستند دروس دینی شان را در مدرسه های دینی طالبان  فرا گیرند.تلویزون داشتن وشنیدن هر نوع موسیقی به جز از ترانه های حماسی خودشان که آن هم بدون کدام آله موسیقی  سروده میشد جرم محسوب می گردید ، نشریه ها و رسانه های آزاد وجود نداشت یعنی دوران طالبان را میتوان دوران سکوت و یا هم خاموشی ادبیات در افغانستان دانست .

در سال 1381 بعد از شکست رژیم طالبان وروی کار آمدن اداره موقت ادبیات دوباره زنده شد و نهاد ها و کانون های ادبی آهسته آهسته عرض وجود نمودند ورسانه ونشریات آزاد در کنار رسانه های دولتی تأسیس شد ، مطبوعات از آزادی خوبتری برخوردار گردیدندوبه دنبال آن  ادره انتقالی و حکومت های انتخابی توسط مردم انتخاب شد  که امروز حدود ده  سال از عمر این حاکمیت می گزرد تا جای کار های قناعت بخشی در پیوند به ادیبات شده است  ودر حال حاضر اتحادیه ها ، انجمن ها ، کانون ها ،و نهاد های  نویسنده گان ، شعرا، روزنامه نگاران ، هنرمندان و...  با نام های مختلف در کابل وولایات افغانستان که تعداد شان به ده ها وحتی بیشتر از این میرسد در حوزه ادبی کشور دارند فعالیت می نمایند که این فعالیت های شان چشمگیروقابل دید میباشد .

 

ازســــربازی عــادی تا رهبـــــری عالی !

اسامه بن لادن رهبرگروه القاعده که در شامگاهی یکشنبه روزدر نزدیکی اسلام آباد پایتخت پاکستان  توسط نیروهای ویژه امریکای کشته شد، چی کسی بود،  چگونه به رهیری رسید وبا ملت ومردم افغانستان چه روابط داشت؟

درست اسامه بن محمد بن عوض بن لادن در سال1955 میلادی در شهر ریاض پایتخت عربستان سعودی بدنیا آمد.

پدرش از یمن ومادرش اهل سوریه بود و ایام طفولیت ونوچوانی اش را در زادگاهش عربستان گذراند.

آقای اسامه تحصیلاتش را در بخش مدیریت واقتصاد در دانشگاه جده به پایان رسانید

اسامه بن لادن در دهه هشتاد میلادی بنا بر دعوت عبدالله عزام  در جهاد  مردم افغانستان شرکت کرد.

چگونگی پیوستن آقای بن لادن در جهاد افغانستان از این قراراست که عبدالله عزام برای پیوستن جوانان ومجاهدین از کشور های عربی به آن کشور ها سفر می کرد.

درنتیجه یکی از کسانی که در عربستان سعودی آماده گی اش را برای شرکت در جهاد افغانستان نشان داد ، اسامه بن لادن بود.

اسامه بعد از آنکه عازم افغانستان گردید به صفت یک مجاهد عادی در صفوف مجاهدین افغانی آغاز به جهاد نمود.

اسامه درست یک جوان سرمایه داری عربی بود اما در افغانستان ودر میان مجاهدین از شناخت خوبی برخوردار نبود.

شهرت آقای بن لادن ازآنجای آغاز می گردد که در منطقه جاجی افغانستان روسان را  شکست میدهد وخسارات هنگفتی جانی ومالی را متقبل آنان می سازد.  

بعد از آن آقای بن لادن در میان مجاهدین افغانی و خصوصا رهبران تنظیم های هفت گانه جهادی مورد توجه قرار میگیرد.

پروسه جذب مجاهدین عرب در جریان  بود وهنوز آقای عزام مصروف جلب وجذب مجاهدین در کشورهای عربی  قرار داشت که روزانه دهاتن از کشور های عربی برای شرکت درجهاد عازم افغانستان می گردیدند .، بنا قرار شد که برای رهبری لوژستیکی مجاهدین عرب دفتری خاص وجدا گانه ی ایجاد شود که در نتیجه چنین شد ورهبری آن را اسامه که جوان سرمایه داری بود عهده دار می گردد.

یعنی این آغاز تشکیل همین  گروه القاعده امروزی است که با این همه ساده گی وتشکیلات نسبتا کم ایجاد میشود.

پس از تشکیل این دفتر اسامه همراه با همراهانش دربسیاری از جنگ های خونین میان مجاهدین وروسان حضور می یابد.

آقای ابن لادن در جریان جهاد با مجاهدین ورهبران جهادی از روابط خوبی برخوردار بود وتنظیم های جهادی را مورد حمایت مالی قرار میداد.

اسامه در این  زمان از دوستان نزدیک برهان الدین ربانی ، گلبدین حکمتیار ،عبدالرب رسول سیاف،محمد یونس خالص، مهندس  شهیداحمد شاه مسعود و...بود ویکجا با آنان در سنگرهای جهاد حضور می یافت.

بعد از اینکه مجاهدین در افغانستان به پیروزی رسیدند اسامه به کشورش  عربستان سعودی بازگشت نمود وبعد از انجا به سودان رفت ومدت مسکن گزین گردید.

اما اینکه دوباره چیگونه شد که آقای بن لادن به افغانستان بیاید وگروه القاعده را سرو سامان ببخشد وساحه فعالیت این گروه را وسعت بدهد موضوع درازی است که مختصرا پیرامونش چند سطری می نویسم:

درجشن روز استقلال مردم سودان بود که تعداد از رهبران و فرماندهان جهادی بنا بردرحواست دولت سودان عازم آن کشورمی گردند.

زمانیکه این هیت به کشور سودان میرسند با اسامه در این جشن سر می خورند وپیام دولت مجاهدین را به وی تقدیم میدارند که در این پیام از وی خواسته شده بود تا برای وساطت میان مجاهدین و گروه طالبان به افغانستان بیاید.

سرانجام اسامه این در خواست مجاهدین را می پزیرد وپلان انتقال وی را دوکتور عبدالرحمن وزیر ترانسپورت وهوا نوردی دولت مجاهدین عهده دار میشود.

آقای دوکتور عبدالرحمن پلان را طرح وبرنامه ریزی می کند و دو فروند هواپیمای نوع بوینگ شرکت آریانا را موظف به انتقال آقای اسامه می نماید

این دو فروند هواپیمای شرکت آریانا نخست در شارجه نشست می نمایند وبعد یکی آن بعد از گرفتن مواد سوخت به قصد سودان شارجه  را ترک می گوید

زمانیکه این هواپیما به کشور سودان میرسد ونشست می نماید آقای بن لادن و همرهانش را به شارجه انتقال داده و به هوای پیمای دیگری آریانا می سپارد.

هوا پیمای حامل آقای اسامه وهمراهانش بعد از رسیدن به افغانستان در ولایت ننگرهار نشست می کند.

در ولایت ننگرهار آقای بن لادن با مولوی احسان الله احسان نماینده ویژه ملا محمد عمر رهبر گروه طالبان که بعد ها ریس بانک مرکزی تعین می گردد دیدار می نماید.

بسیاری از آگاهان سیاسی و افراد واشخاص که در زمان رژیم طالبان در داخل امارت وظیفه اجرا می نمودند بدین باوراند که

آقای مولوی احسان تعداد زیادی از نوارهای صوتی وتصویری را در اختیار واسطه دولت مجاهدین می گذارد که حاوی ظلم، ستم، چوروچپاول وانواع فسادهای اخلاقی می باشد که در جریان حکومت مجاهدین صورت گرفته است  د راین نوارها به چشم می خورد.

آقای بن لادن زمانیکه این نوار ها را میشنود ومشاهده می نماید 180 درجه تغیر می کند  وبدین نتیجه میرسد که حمایت از گروهای مجاهدین دیگر به نفع  اهداف که وی تعقب می کند نیست بنا تصمیم می گیرد که از گروه طالبان حمایت نماید .

همین است که مولوی احسان الله زمینه دیدار وی را با ملا محمد عمر در قندهار مساعد می سازد.

زمانیکه آقای بن لادن با ملا محمد عمر رهبر گروه طالبان ملاقات می نماید به وی وعده می سپارد که گروه طالبان را مورد حمایت مالی قرار خواهد دادو مجاهدین  عرب را باری دیگر در صفوف آنان به افغانستان می آورد تا با گروه که طالبان از آن بنام شر وفساد یاد می نماید بجنگند

سرانجام در همین جاست که واسط دولت مجاهدین به یک دشمن قوی وتوان مند آنان تبدیل می گردد.

بعد از آن آقای بن لادن یکجا با رهبری طالبان  در افغانستان وپاکستان به سر میبرد تا اینکه حملات 11 سیپتمبر سال 2001 در ایالات متخده امیریکا به وقوع می پیوندد که 3 هزار تن در این حملات کشته می شوند .

دولت امریکا بعد از این حملات که گروه القاعده مسولیت آن را بر عهده گرفته بود از امارت اسلامی طالبان می خواهد تا اسامه را زنده یا مرده به آنان تسلیم بدارند؛ اما طالبان از تسلیمی وی امتناع می ورزند

آخرگپ در اینکه امریکا به بهانه مبارزه باتزوریزم والقاعده در ان زمان افغانستان پایگاه مستحکم این گروه محسوب می گردید لشکر کشی نمود وامارت اسلامی طالبان را از هم ریخت وآنان را به  کوه ها و سرحدات میان افغانستان وپاکستان فراری ساخت .

از اینکه آقای بن لادن در ارتباط با حملات بسیاری به ویژه حمله 11 سپتمبر سال 2001 م تحت تعقیب ایالات متحده امریکا قرار داشت شامگاهی یکشنبه روز در خاک پاکستان توسط نیروهای ویژه امریکای کشته شد.

آقای بن لادن در افغانستان وپاکستان نیز در پیوند به بسیاری ازحملات انتحاری و ماین های کناری جاده ی که سبب کشته وزخمی شدن تعداد زیادی از مردم ملکی این دوکشور گردیده است متهم می باشد.

اما اینکه آیا واقعا آقای بن لادن در شامگاهی یکشنبه روز، توسط نیروهای ویژه امریکای بدون اینکه دولت وحکومت پاکستان خبر داشته باشدکشته شده است یا خیرسوال است که گذشت زمان میتواند به آن پاسخ ارایه بدارد.

 

نویسنده: فخرالدین قاری زاده

سرنوشت000 34 هزار معتاد در ولایت بدخشان!

فخرالدین قاری زاده

اعتیاد به مواد مخدردر ولایت بدخشان به ویژه در ولسوالی های سرحدی این ولایت قدامت  داشته ونسبت به بسیاری از پدیده های دیگری اجتماعی – فرهنگی پیشینه ی تاریخی  دارد.

اما در چند سال اخیر دراین ولایت که کشت مواد مخدر در بسیاری ولسوالی های این ولایت به قسم سر سام آور صورت می گرفت پدیده اعتیاد نیز در میان باشنده گان این ولایت رنگ ورونقی بیشترگرفته، وبه قول مشهور بازاری معتادان مواد مخدر گرم بوده است.

هرچند  آگاهان صحی دربدخشان  ولسوالی های سرحدی این ولایت را زادگاهی این پدیده می دانند ،اما در حال حاضر این مرض از ولسوالی های سرحدی پای فراتر نهاده وبه عنوان یک مرض  در سرتاسر نقاط این ولایت گلیمی شومش را گسترانده است.

سوال اساسی وکلیدی این است که پدیده اعتیاد به مواد مخدر که  به باورآگاهان صحی در بدخشان از ولسوالی های سرحدی منشأ گرفته است ، چه عامل سبب روی آوردن بسیاری ازمردم وباشنده گان این ولایت به این پدیده منفور گردیده وآغاز پیدایش آن چگونه بوده است.

داکترمحمد فاروق" حکیمی" یکی از داکتران که در موسسه کف( بنیاد صحی آغا خان)موظف است ودر ولسوالی سرحدی بدخشان پیرامون موضوع اعتیاد تحقیق نموده است می گوید: در گذشته های باشنده گان این ولسوالی های بنا بر عدم موجودیت داکتر، اداویه ووسایل طبی لازم برای درمان درد های خود واطفال شان از مواد مخدر نوع تریاک استفاده می نمودند.

آقای حکیمی افزود: از اینکه این باشنده گان برای مدت طولانی از تریاک به عنوان دارو استفاده کرده اند با گذشت زمان معتادگردیدند.

به باورداکتر حکیمی: این موضوع که تریاک برای بسیاری از درد ها دارو است ودر مان می بخشد بعد ها از ولسوالی های سرحدی به دیگر نقاط بدخشان حتا افغانستان گسترش پیدا کرد.

آقای حکیمی که از دانشکده پزشکی شهر مزارشریف فارغ گردیده و از چندین سال بدینسومصروف کارهای پزشکی در ولایت بدخشان است این را تأید می کند که از تریاک به عنوان دارو برای تعداد از درد ها استفاده کرد مشروط بر اینکه از سوی شرکت های دارو سازی جهان از آن دارو ساخته شده باشد اما به قسم خود سرانه نتنها سبب اعتیاد می گردد بلکه در بسیاری اوقات می تواند جان استفاده کننده اش را بگیرد.

درست دانستیم که پدیده اعتیاد موتد مخدر از کجا وچگونه پیدا شده است ، حالا می بینینم که وصعیت اعتیاد  وکسانیکه به مواد مخدر در این ولایت معتاد شده اند چگونه است

معتادان در ولایت بدخشان با حالت بد ی که دارند زنده گی می کنند ، ومأیوسانه ودست بر زیرآلاشه در انتظار صحت یابی وبازگشت به یک زنده گی نو وجدید  در میان جامعه شان قرار دارند، اما به گفته آنان تا هنوز خدمات صحی  از سوی دولت ونهادهای صحی مربوط  با آنان صورت نگرفته است.

این درحالیست که مبارزه برضد موادمخدر طی چند سال اخیر به ویژه بعد ازتشکیل اداره موقت ازاولویت ها وبرنامه های کلیدی دولت افغانستان وکشورهای متحدآن بوده است اما با وجود مصرف ملیاردها دالر تا هنوز همانا که منع کشت، تولید، قاچاق وصحت یابی معتادین می باشد به وجه درست واساسی عملی نگردیده ودر حال حاضر بر اساس گفتهای مسوولین ریاست مبارزه با موا مخدربدخشان حدود 34000 تن معتاد به مواد مخدر شامل اطفال، جوانان، زنان، مردان و وکهن سالان  درولسوالی های کران منجان،یمگان،واخان،زیباک،شغنان،اشکاشم ،نسی،شکی،ماه می دچارمشکل صحی بوده  واز این ناحیه سخت در رنج اند.

هرچند به گفته مسوولین ریاست صحت عامه بدخشان در تعداد از ولسوالی های فوق پروگرام های نسبی صحت یابی معتادین روی دست گرفته شده است اما در ولسوالی های کران و منجان ،یمگان،شغنان،نسی،شکی،مای می ، واخان، خواهان وتعداد دیگرتا هنوز کدام برنامه ی برای معتادین وصحت یابی آنان به منصه ی اجرا درآورده نشده است.

داکترعبد المومن جلالی رییس صحت عامه بدخشان می گوید:آنان برای تدوای معتادین دو مرکز اساسی درشهر فیض آباد مرکز ولایت بدخشان ودر ولسوالی بهارک دارند که معتادین به این دومرکز جهت تداوی وصحت یابی مراجعه می نمایند.

آقای جلالی گفت: ریاست صحت عامه ولایت بدخشان درتلاش است تا با همکاری وزارت صحت عامه و موسسات داخلی

وخارجی  بتوانند مراکز صحی تداوی معتادین را در ولسوالی های دور دست وسرحدی بدخشان که باشنده گان این ولسوالی ها نیاز اشد دارند ایجاد کنند.

در همین حال باشنده گان ولسوالی های که بدور از فیض آباد مرکز بدخشان قراردارند و دارای راه های مواصلاتی صعب العبور می باشند شکایت دارند که آنان به نسبت نداشتن اقتصاد کافی و خرابی رزاه نمیتوانند که مریضان معتاد خود را به مراکز تداوی معتادان در مرکز انتقال دهند.

سید گوهرباشنده ولسوالی خواهان که به گفته خودش ده سال میشود به هیروین معتاد می باشد می گوید :" من در خانواده ام  6 طفل دارم  و همرای خانمم در یک دهکده دور افتاده ی ولسوالی خواهان زنده گی می کنم ومدت ده سال است که به هیرویین معتاد می باشم.

سید گوهر گفت: خانمم دریکی از مکاتب این ولسوالی به صفت معلم اجرای وطیفه می نماید که بیشتر از نصف معاش بدست آمده از وی مصرف خرید هیرویین من میشود.

وی افزود: خانمم ماهانه چار هزار معاش دارد و با این معاش ما نمیتوانیم که مخارج خود وزنده گی مان را پوره سازیم.

سید جوهر علاوه نمود :من  بر اساس تشویق فامیلم اماده هستم تا دست از این مرض بد بکشم اما تا هنوز قادر به این نشده ام که به یکی از مراکز صحی تداوی معتادین برومف زیرا در ولسوالی ما کدام مرکز وجود ندارد ورفتن به فیض آباد مرکز ولایت مصارف هنگفت وگزاف کار دارد.

شاه بیگم از ولسوالی شغنان که فعلا در ولسوالی کشم مصروف نگهبان یک فارم تحقیقاتی زراعتی می باشد گفت: از مدت 5 سال میشود که درز این ولسوالی همراه شوهر وفرزندانش مصروف نگهبانی این فابرم است.

وی علت کوچ کردنش به این ولسوالی را خرابی روزگارش بدلیل معتاد بودن شوهر ودو فرزندش عنوان نموده گفت: اگر به  این ولسوالی نمی آمدیم وصاحب همین وظیفه هم نمشدیم شوهر و دو فرزندم رابدلیل اینکه نتوانیم مواد موارد ضرورت آنها را پیدا نمایم از دست می دادم.

شاه بیگم افزود: من با شوهر ودو فرزندم چندین بار به مرکز ولایت مراجعه نمودم تا آنان را تداوی نمایم اما بدلیل نداشتن اقتصاد کافی قادر به تداوی آنان نگردیدم.

وحیدالدین ارغون رییس دفترولایتی کمیسیون حقوق بشر در بدخشان می گوید" براساس سروی های که این کمیسیون در ولسوالی های مختلف این ولایت داشته است وضعیت معتادین در این ولسوالی ها نگران کننده بوده است"

به گفته آقای ارغون عدم موجودیت مراکز تداوی معتادین درچندین ولسوالی این ولایت سبب شده است که معتادین جان های شان را از دست دهند.

یافته های تیم نظارت ساحوی دفترولایتی کمیسیون حقوق بشر بدخشان درجریان نظارت های خویش حاکی از آن است که  2000تن درولسوالی زیباک،2300تن درولسوالی شغنان،20%فیصدازاطفال،30% اززنان ومردان درولسوالی کران ومنجان معتادبه موادمخدرمیباشند.

عبدالجمیل هدفمند رییس دفتر مارزه با مواد مخدر بدخشام ضمن اینکه مشکلات معتادین در این ولایت را می پذیرد می گوید" همان قسم که مبارزه علیه مواد مخدر در بخش های دیگر داری یک سلسله مشکلات می باشد در قسمت معتادین نیز با چالش های روبرو است"

آقای هدفمند گفت: دولت در مورد بی توجه نبوده تا حد توان در خدمت معتادین با ایجاد مراکز تداوی قرار داشته است

وی افزود: ما برای تداوی مریضان معتاد دو مرکز داریم که یکی آن شفا خانه ودان می باشد که داری 20 بستر مردانه در داخل شفا خانه 20 بستردیگری خانه به خانه دارد که تا به حال بسیاری از معتادین را تداوی نموده است.

آقای هدفمند علاوه نمود که یک مرکز تداوی دیگر برای معتادین از بودیجه وزارت مبارزه علیه مواد مخدر در ولسوالی بهارک ایجاد گردیده است که دارای 30 بست زنانه واطفال می باشد وهمه روزه به قسم مجانی در خدمت معتادین قرار دارد.

رییس دفتر مبارزه با مواد مخدر بدخشان همچنین گفت : بدخشان با این وسعت جغرافیای که دارد این دو یاسه مرکز تداوی معادین کافی نبوده اما باید ازاین امکانات کم که در اختیار دولت و وزارت مبارزه علیه مواد مخدر قرار دارد استفاده اعظمی نمایم"

 

 

اگاهان صحی در ولایت بدخشان به این باور اند اگر دولت افغانستان در این زمینه توجه جدی مبذول نکند وبه این معضل اچتماعی پایان ندهد  امکان بروز یک فاجعه انسانی در این ولایت به ویژه در ولسوالی های سرحدی بدحشان میرود.

بدخشان در شمالشرقی افغانستان اخذ موقعیت نموده وبا  کشورهای پاکستان، چین وتاجکستان سرحد مشترک دارد.

بدخشان در گذشته ها یکی از ولایات محسوب می گردید که بیشرین کشت مواد مخدر نوع تریاک در این ولایت صورت می گرفت، اما در حال حاضر مقامات محلی این ولایت می گویند کشت مواد مخدر در این بدخشان کاهش قابل ملاحظ ی داشته است.

اما قرار گزارش ها در سال روان باشنده گان این ولایت دوباره روی به کشت مواد مخدرآورده  اند که گفته میشود امسال کشت مواد مخدر در بدخشان افزایش چشمگیری داشته است.