ازبعثت تا هجرت
مقدمه
ازبعثت تا هجرت عنوان سمیناری صنفی ام است، که نگارنده این موضوع می خواهد سطوری چندی پیرامون آنچه که آنحضرت(ص) از اغاز بعثت تا زمان هجرت شان طی نموده اند؛ ومواردی ورویداد های که در جریان این مدت به وقوع پیوسته است بیان نماید تا در معلومات جوانان به ویژه دانشجویان عزیز ما افزوده و آنان را از رویداد ها ووقایع بس بزرگ ،تاریخی وسرنوشت ساز برای امت اسلامی آگاه و باخبر سازد.
در دنیای که داریم زندگی می کنیم هر فرد مسلمان که خودش را پیرو اسلام وامت آنحضرت (ص) می داند؛ باید از تمام افعال، کردار ، رفتار وسیرت پاک ومطهر پیامبر بزرگوار شان آگاهی کامل داشته باشند.
باید باکمال تأسف بیان داشت که در شرایط فعلی که علوم وتکنالوژی معاصر پیشرفت ها ی چشمگیر وشگرفی را نایل گردیده ؛هستند بسیاری از جوانان مسلمان ما که کوچکترین وابتدای ترین موضوع ومسأله ی دینی اش را نمیداند. پس با توجه به وضعیت کنونی هر فرد وهر جوان مسلمان ایمانا ووجدانا مکلفیت دارد که از هر راه ممکنه در راه روشنگری اسلامی جوانان بکوشند.
به یقین کامل میتوان گفت که سپردن وظایف خانگی وسمینارها صنفی برای دانشجویان ودانش اموزان در مراکز تعلیمی وتحصیلی از سوی استادان مومن ورسالت مند یکی از بهترین وموثرترین اصول وروش است که آنان می توانند از این طریق سهم شان را در بیداری وروشنگری جوانان ادا نمایند.
هرچند من به عنوان دانشجوی سال سوم رشته ژورنالیزم از قلت دانش سخت رنج میبرم ،اما تلاش های جدی نمودم تا شمه ی از آنچه را که از بعثت تا هجرت به وقوع پیوسته است با استفاده از مراجع ومنابع مختلف جمع اوری نموده وتحت عنوان سمیناری صنفی ام بنگارم.
به امید موفقیت وپیروزی مسوولین،استادان ودانشجویان رسالت مند موسسه تحصیلات عالی ولایت بدخشان .
درغارحرأ
در زمان که سن آنحضرت ( ص ) به چهل سالگی نزدیک شد، خداوند وی را آماده ی پزیرفتن یک مسسولیت بس بزرگ وخطیر می ساخت.
آنحضرت ( ص ) بسیاری اوقات ازعمر مبارک شان را بدور از خانه در غار حرا که در کوه نور در فاصله دو میلی مکه مکرمه واقع گردیده است در تفکر وعبادت خداوند سپری نمود.
اختیارکردن پیامبر اکرم ( ص) غار حرا را برای عبادت شان فواید وحکمت های فروان دارد.
یکی از حکمت ها وفواید ان این است که در آن زمان همه مردم به بت پرستی مصروف بودند واعمال مشرکانه را انجام می دادند که این عمل رسول اکرم ( ص ) وی را از میان مشرکان قومش دور داشته ودر عبادت ذات خداوند مصروف می گردید.
چون سن آنحضرت به چهل سالگی رسید ، ککه اوج کمال وپختگی انسان محسوب می شود آثار وعلایم فروانی از نبوت در سیمای مبارک شان به چشم می خورد.
هنگامیکه ماه مبارک رمضان سال سوم از عزلت شان در غار حرا فرا رسید ، خداوند خواست که جهانیان را از رحمت خویش برخوردارگرداند. همان بود که ایشان را به رسالت برگزید وجبریل( ع ) آیاتی از قرآنکریم را برای ایشان فرود آورد.که پس از اندیشه کامل در قراین این امر برای ما ممکن می شودکه آن روز را دقیق تر ومشخصتر بیان بداریم وبگویم که روز دوشنبه شب بیست ویکم ماه مبارک رمضان برابر با دهم آگیست سال 61 میلادی که عمر شان به طور دقیق چهل سال و شش ماه ونه دوازده روزی قمری بوده است.
حضرا عایشه ( رض) در این مورد می فرماید: نخستین مطالبی که برای انحضرت ( ص) وحی شد رویای صالحه وخوابهای راستین بود و انحضرت (ص) خوابی نمی دیدند مگر آنکه چون سپیده صبح صادق تحقق می یافت .
پس از آن به خلوت وانزوا اشتیاق پیدا نمود وشب های متوالی را پی در پی در غار حرا عبادت می نمود ، پیش ازآنکه به خانواده اش بر گردد وبرای این کار توشه می گرفت وچون آذوقه ی ایشان تمام می شد دوباره نزد خدیجه بر می گشتوتوشه بر می گرفت تا آنکه حق نزد شان امد در حالیکه ایشان در غار بودند فرشته ی نزد شان آمد وگفت: إقرأ( بخوان) گفتم من خواننده نیستم . فرمود باز کفتم من خواننده نیستم . واو باز مرا گرفت وفشرد برای بار سوم به من گفت بخوان وهمچنین من گفتم من خواننده نیستم وسپس رهایم نمود وگفت: إقرأ باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان می علق ، إقرأ وربک الاکرم.
رسول اکرم ص همرای این آیات به خانه بر می گردند در حال که دل مبارک شان می تپد نزد خدیجه رضی الله عنها می آید ومی گوید مرا بپوشانیدف مرا بپوشانید وایشانرا پوشانیدند تا انکه ترس ونگرانی شان برظرف شد وبرای خدیجه رضی الله عنها فرمودند: نمیدانم چه کار شده ؟واو را از جریان این خبر با خبر ساختند. خدیجه رضی الله عنها گفت" نه هرگز خداوند ترا خوار نخواهد کرد ، زیرا تو پیوندی خویشاوندی را پیوسته برقرار داشته بار در مانده گان را بدوش می کشی، به بینوایان کمک می کنی ومهمان را گرامی می داری و بسیاری از عادات نیک آنحضرا را بازگو نمود.
پس از خدیجه رضی الله عنها ایشان را نزد ورقه بن نوفل بن اسد پسر کاکایش که پیری کهن سال ودرعین حال نابینا بود ودر دوران جاهلیت مسیحی شده با خط عبری آشنای داشت وانجیل را چنان که خداوند می خواست می نوشت ؛ برد وبرایش گفت: پسر کاکا از برادر زاده ات بشنو!
ورقه گفت برادر زده چه مشاهد ه می کنی؟ آنحضرت ص اورا در جریان مشاهدات خود گذاشتند. ورقه به ایشان گفت: این همان ناموس محرم وراز داری است که خداوند آن را بر موسی فرو فرستاده بود.کاش در آن روز زنده باشم ، آن دمی که قومت ترا بیرون می کنند.
رسول الله فرمودند: ایا انان مرا بیرون خواهندکرد؟ ورقه گفت آری هرگز کسی مانند انچه را که تو آورده ای ، نیاورده مگر اینکه مورد دشمنی وعداوت قرار گرفته واگر آن روز ات برمن فرا رسد ترا به خوبی یاری خواهم کرد.
انقطاع وحی برای مدتی به رسول الله
در مورد انقطاع وحی آنچه ابن سعد از ابن عباس رضی الله عنهما روایت نموده این مطلب را افاده می کند که این حادثه چند روزی بوده که پس از برسی دقیق این نظر برتری می یابد. اما انچه در این مورد شهرت یافته این موضوع از دونیم تا سه سال بدرازا کشیده هرگز ضحت ندارد.
رسول الله در روزهای انقطاع وحی ، خسته واندوهگین بودند ودهشت وسرگردانی ایشان را فرا می گرفت ، امام بخاری در کتاب تعبیر در این مورد بحثی دارد که متن ان چنین است :" وحی برای مدتی قطع شدو پیامبر ص بگونه ی متأثر شدند که تصمیم گرفتند خود را از قله کوهی سربفلک کشیده به زیر اندازند وهرگاه که به قله کوهی نزدیک می شدند تا خود را از آن به زیر افگنند جبرییل ع خود را به ایشان نشان داده می گفت: ای محمد ! بدون شک تو رسول برحق خدایی " وجوشش شان فرو می نشست ودل شان آرام می گرفت دوباره برمی گشتند. وچون باز انقطاع وحی طولانی می گشت تصمیم آن کار را می گرفتند وجون باز جبرییل همان مطلب را برای شان می گفت آرام می شدند.
نزول دوباره وحی: در باره نزول دو باره وحی به انحضرت ص ابن حجر می گوید: این اقطاع چندین روز ادامه یافت تا ترسی وبیمی که آنحضرت بر خود می یافت از میان برود وبرای آنکه برای بازگشتش چشم براه ومنتظیر بمانند، وچون سایه های وحشت کم شد ونشانه های حقیقت ثابت گشت ورسول الله به یقین دانست که او از سوی خداوند بزرگ به عنوان پیامبر برگزیده شد ه واینکه کسی نزدش آمده سفیر وحی بوده که اوامر وگزارشات آسمان را برای شان فرود اورده وبه او منتقل می کنند اشتیاق وانتظار شان برای رسیدن وحی سبب ثبات وپایداری وتحمل آن در هنگام باز گشت گردید بنا جرییل برای بار دوم نزد شان امد.
بخاری از جابر بن عبدالله روایت نموده که رسول خدا در مورد انقطاع وحی می فرمود: در اثنایکه می رفتم آوازی را از آسمان شنیدم وچشمم را به آن دوخته ودیدم همان فرشته ی که در غار حرأ پیشم آمده بود ، بر تختی درمیان آسمان وزمین نشسته است ومن از ترس او برزمین افتاده ونزد خانواده ام برگشته گفتم مرا بپوشانید ، مرا بپوشانید وهمین که آنان مرا پوشانیدند وخداوند این آیت را نازل کرد.
یا ایها المدثز قم فأنذر وربک فکبر وثیابک فطهر والرجزفاهجر.
ای جامه در سر کشیده برخیز وبیم ده وپروردگارت را تکبر گو وجامه ات را پاکیزه دار واز پلیدی دوری گزین.
مسولیت انجام دعوت بسوی خداوند:
بعد از این که آیت یاایهاالمدثر برایش نازل شد ، از جانب خداوند فرامین متعددی را دریافت نمود، دستورات درظاهر ساده ولی دارای اهداف بلند که درحقیقت تاثیرات بسیارنیرومندی را دربرداشت.
!- هدف از قیام برپاخاستن به بیم دادن ، این است که که هیچ کدام از آنان را که درچهان هستی درمخالفت با رضضای خداوند می پردازند؛ فرو نگزارد مگرآنکه اورا از فرجام وعاقبت خطر ناکش برحذر دارد تا ترس وبیم تمام زوایای قلب وضمیرش را فرا گیرد.
2- غرض از بزرگ شمردن خداوند این است که کبرو سرکشی کسی درزمین جز کبریایی خداوند باقی نماند.
3- هدف از پاک نمودن جامه ودوری از پلیدی این است که درپاک ساختن آشکارا ونهان درتزکیه نفس از تمام کاستیها وآلودگیها وپلیدی ها به مرز کمالی برسد که برای نفس انسان میسر شود تادرسایه های رحمت واسعه خداوند وحفظ وهدایت وعنایت ونورش قرارگیرد.
4- این آیات مشتمل بر عناصر تبلیغ ودعوت است .
دوره ها ومراحل دعوت:
میتوان دوره دعوت محمدی را بدو مرحله تقسیم کرد که هرکدام از این دورها ، با دیگری کاملا متمایز وناهمگون است.
1- دوره مکی که تقریبا 13 سال است .
2- دوره مدنی که ده سال ادامه می یابد.
سپس هر یک از این دوره ها مشتمیل بر دوره های است که هریک از آن ویژگیهای خاصی دارد که از دیگری امتیاز می یابد وپس از نگرشی دقیق به شرایطی که دعوت در این دو دوره ومرحله از ان گذشته این مطلب به خوبی روشن می شود.
مرحلــــــه نخست:
جهاد دعوت
سه سال دعوت پنهانی:
روشن است که مکه مرکزیت دیانت عرب به شمار می رفت . مردم به بت پرستی ونگهداری انان در کعبه مصروف بودند وصدها نوع مرض دیگر نیز بر بالای آنان حاکم بود ؛ از این رو رسیدن به اه دف اصلاحی در آن سخت تر ودشوار تر بود.
بنا براین کار دعوت به اراده خلل ناپذیری را نیازمند بودکه نا ملایمات ومصیبت ها وحوادث تلخ نتوانند در آن اثر گزارد.
از این رو ایجاب می نمود تا در نخست کار دعوت پنهانی باشد.
پیشآهنگان ونسل نخستین دعوت:
طبیعی بود که رسول اکرم نخست اسلام را به کسانی عرضه نماید که از همه به ایشان نزدیکتر اند مانند دوستان ، خانواده ونزدیکان.از این رو آنان را به اسلام دعوت نمود.
که در پیشا پیش این نسل نخست حضرت خدیجه همسر پیامبر، غلامش زید بن ثابت،علی بن ابو طالب پسر کاکای شان، ودوست صمیمی شان حضرت ابوبکر صدیق قرار داشتند.
اینان در نخستین روزهای دعو ایمان آوردند وپس از آن ابوبکر صدیق به کار مقدس دعوت آغاز کردند که او ننیز تعداد زیادی از دوستانش را مشرف به اسلام نمود که ازجمله حضرت عثمان،زبیر بن عوام، سعد بن ابی وقاص، طلحه بن عبدالله می باشند که بنا بر دعوت حضرت ابوبکر به اسلام مشرف گردیدند.
با توجه به حوادث که در این مرحله رخ داده، روشن میشود که هرچند دعوت در این دوره پنهانی وفردی صورت گرفته ولی گزارش های آن به قریش می رسیده هرچند که انان در نخست به آن اهمیت نمی دادند.
سه سال بدین منوال گذشت ودعوت همچنان فردی وپنهانی بود، ونیز در این دوره گروهی از مسلمانان تربیت شدند، که وحدت جماعت شان برپایه های برادری وهمکاری وتبلیغ رسالت استوار بود. پس از ان وحی فرود امد که دستور می داد تا آشکارا وبی پرده قومش را به اسلام فراخواند وبا باطل پرستی شان مبارزه نموده وبر بالای بت های شان یورش ببرد.
مرحــــــــله دوم
دعوت آشکار
نخستین فرمان برای آشکار کردن دعوت:( وانذرعشیرتک الا قربین) . نستین کاری که رسول الله بعد از فرود امدن این آیت نمود این بود که بنی هاشم را فرا خواند وآنان نیز حاضر شدند در حالیکه عده یی از بنی مطلب نیز با آنان همراه بودند که تعداد شان به 45 تن می رسید.
در این مرحله رسول اکرم نزدیکانش را دعوت نمود که با واکنش جدی وشدید آنان روبرو گردید ، از جمله ابولهب از رسول الله خواست که از این دعوت دست بکشد وسبب آن نگردد که قومش وسایر اعراب بالای شان یورش برند، رسول الله در این مجلس سکوت را اختیار نمودند وبیرون شدند . بعدا روزی دیگر دوباره به دعوت آشکارای خویشاوندان شان آغاز نمودند که در این مرتبه ابوطالب حمایت وپشتیبانی اش را از دعوت رسوالله اعلام نمود واو را تشویق نمود که به آنچه که فرمان داده شده است انجام دهد.
پس از آن که رسول الله از حمایت ابوطالب برخوردار گردید روزی بر سر کوه صفا بلند رفته وبانگ زدند: هان! دشمن صبحگاهان بر شما می تازد.
در این هنگام بود که قریشیان در برابر شان گرد آمدند وآنحضرت ص آنان را به یکتا پرستی وایمان به رسالت خویش وروزی رستاخیز فرا خواندند.
در این میان ابولهب نیز حضور داشت، رسول الله فرمود: می خواهم بدانم که هرگاه به شما خبر دهم که لشکری دربیابان وجود دارد ومی خواهد برشما یورش آورد آیا حرف مرا باور می کنید؟
گفتند آری !ما ازتو جز راستی وصدافت چیزی ندیده وتجربه نکرده ایم. آنحضرت ص فرمود: پس بدانید که من شما را از عذاب سختی که دربرابر شما قرار دارد، بیم میدهم.
ابولهب گفت: در همین امروز هلاک شوی! آیا مارا برای این کار فرا خواندی؟ همان بود که این آیت نازل شد.( تبت یدا أبی لهب ) دست های ابولهب بریده باد وهلاکت بر آو باد.
در همین بزرگان قریش متوجه شدند که ابوطالب به حمایت از رسول لله ادامه میدهد وبه هیچ قیمتی حاضر نیست ایشان را تنها گذارد واینکه اوخود را برای دشمنی با ایشان کاملا اماده نموده است ؛ عماره بن ولید بن مغیره را نزد او فرستادبه گفتند" ای ابو طالب ! این جوان تازه به دوران رسیده ، زیبا ترین جوانان قریش است. اورا برایت نگهداردیه او از تو وکمک او برتو لازم استتو میتوانی اورا به جای فرزندت قرار دهی واو ازآن توست وبرادر زاده ات را که با دین تووپدرانت مخالفت ورزیده ووحدت قومت را بهم زده وخردمندان شانرا نادان شمرده به ما بسپار تا اورا بکشیم زیرا مردی است دربرابر مردی."
ابوطالب گفت: به خدا سوگند که معامله زشتی بامن می کنید!آیا پسر تان را به من می دهید تا اورا برای شما پرورش بدهم وفرزند خود را به شما دهم تا اورا بکشید. این کار هرگز صورت نخواهد پذیرفت."
خلاصه رسول الله در این دوره از دعوتش با مشکلات وچالش های بسیاری روبرو می گردد ، از یک سو اقاربین خود رسول الله با وی مخالفت می کننو ، از سوی دیگر قوم وقبیله اش سر مخالفت را با دعوت وی آغاز می کنند که برای آنحضرت نهایت سخت تمام می شد.
زیرا مراحل نخست دعوت وی بود ودر این زمان تعداد همراهانش نیز بسیار کم بود .
خانه ی ارقم:
حکمت ایجاب می نمود که رسول الله دربرایر این فشار ها ، مسلمانان را از آشکار نمودن مسلمانی شان درقول وعمل منع نموده وفقط با ایشان پنهانی ملاقات نمایند.زیرا هرگاه رسول الله آشکارا با آنان ملاقات واجتماع می فرمودند ، مشرکین خواهی نخواهی ایشان را از هدف شان که تزکیه ی مسلمین وآموختن قرآن وسنت بود باز می داشتند وچه بسا این کار سبب می شد که درگیری درمیان این دو گروه به وجود آیدغ عملا در سال چهارم بعثت صورت پزیرفت. زیرا اصحاب رسول الله در دره ها اجتماع نمود وپنهانی نماز می گزرانیدند. اتفقا عده از مشرکین آنانرا دید ودشنام دادند وبا ایشان جنگیدندکه سعد بن ابی وقاص مردی از آنان را زد ه خونش را ریخت واین نخستین خونی بود که در اسلام ریخته شد.
بنا براین روی این حکمت آنحضرت خانه ی ارقم بن ابی الارقم مخزومی برکوه صفا که از چشمدید بزرگان مشرکین ومجالس شان یدور بود برای این کار برگزیدند.ورسول الله از سال پنجم آن خانه را به عنوان مرکز دعوت انتخاب کرده بودند.
هجرت نخستین به حبشه:
آغز این فشار ها وشکنجه ها دراوایل یا اواخر سال چهارم بود که در ابتدا اندک بود وسپس روز به روز و ماه به ماه برشدت وسختی آن افزوده شد چنانکه درا وسط سال پنجم به اوج خود رسیدف بگونه ی که باقی ماندن درمکه برای شان دشوار بود در همین لحضات دشوار و طاقت فرسا بود که سوره کهف نازل شد . این سوره شامل سه داستان بود که درآن اشاراتی رسا وروشن از سوی خداوند برای بنده گانش در کار رفته بود.
زیرا داستان اصحاب کهف هدایتگر ورهنمای هجرت از سرزمین های کفر وستم ، در زمان ترس از میان رفتن عقیده با توکل به خداوند می باشد. همچنین در این سوره داستان حضرت خضر نیز بیان گردیده است.
پس از آن سوره زمر فرود آمد که به هجرت اشاره می نمود وبیانگر ان بود که زمین خدا تنگ نیست.
( للذین أحسنوا فی هذه الدنیا حسنته وأرض الله واسعه إنما یوفی الصبرون أجرهم بغیر حساب)
رسول خداوند از پیش دانسته بودند که اصحمه ی نجاشی پادشاه حبشه مردی عادل وبزرکوار است که سایه حکومتش برکسی ستم روا داشته نمیشود، از این رو به مسلمانان فرمان دادند کهع در ماه رجب سال پنجم برای حفظ ونجات عقیده شان به حبشه هجرت نمایند. اولین گروه از اصحاب رسوال الله راهی حبشه شدند که آنان 12 مرد و4 زن بودند . ریاست این گروه را حضرت عثمان بن عفان (رض) بر دوش داشت. ورقیه دختر رسول الله نیز همراه شان بود.
سفرآنان در تاریکی شب صورت گرفت تا قریش از آن آگاه نشود
قریش از این موضوع اطلاع یافته به تعقیب آنان برآمدند. ولی پیش از رسیدن شان به بندرکشتی ها رهسپار حبشه شده بودند.
مسلمانان دوبار به حبشه هجرت می کنند وبعد ازهجرت مسلمانان به حبشه مدتی می گزرد ولی رسوالله هنوز بردعوتش ادامه میدهد.
فرمان هجرت به رسول الله:
بعد از آن رسول الله با مشکلات بسیاری سردچار بود ؛ همه روزه مورد آزارو اذیت مشرکین قرار می گرفتند ومورد توهین واهانت آنان قرار می گرفت وسرانجام مشرکین به اندیشه ی کشتن حضرت پغبر خدا میشوند ومی خواهند که او را بکشند ، چون این فیصله ظالمانه در مورد کشتن رسول الله صادر گردید، جبرییل از سوی خداوند وحی آورد وآنحضرت درجریات توطیه قریش قرار دادواینکه خداوند به ایشان اجازه هجرت داده است وزمان هجرت را نیز معین نموده فرمود: دراین شب به همان بست که می خوابیدی مخواب."
پیامبر اسلام درهنگام چاشت نزد ابوبکرصدیق تشریف بردند تا مراحل هجرت را با وی درمیان نهاده ودراین مورد تصمیم بگیرند.
رسول الله به ابوبکرصدیق فرمودند: کسانی را که نزد تواند ازخانه بیرون کن. ابوبکرگفت پدرم فدایت یا رسول الله آنان خانواده ی تو اند. فرمود" بمن اجازه خروج داده شده است . ابوبکر گفت پدرم فدایت یا رسول الله آیا من هم شرفصحبت شما را خواهم داشت؟
رسول الله فرمود بلی.
به این ترتیب پس از تصمیم وبرنامه ریزی دراین مورد رسول خدا بخانه شان برگشتند ودر انتظار فرارسیدن شب ماندند.
بزرگان ستمگران قریش برای محاصره خانه ی رسول الله برگزیده شدند.
با اماده گی کامل قریش درکار وهدف شوم شان شکست سخت خوردند ورسول الله به حضرا علی فرمود که تو امشب بر بستر من خواب شو وبا این تکه ی سبز من خودرا بپوش. پس از ان رسول الله از خانه بیرون شده از میان قریش گذشت وبا یک مشت خاک به چشمانشان زدند وهمه شان کور شدند ورسول الله را ندیدند.
به این ترتیب رسول الله همراه با یار شان ابوبکر صدیق موفق شدند وبه غار ثور رسیدند ودرآن جا پناه گزین کردیند.
بنا رسول الله فرمان خداوند مبنی بر هجرت را عملی نموده وراه هجرت را در پیش گرفتند.
وبر دعوت شان در راه توحید وخداشناسی ادامه دادند.
نتیجه
تاریخ دعوت تمام انبیا را زمانیکه ما ورق بزنیم در می یابیم که تمام کسانی که برای دعوت مردم از سوی خداوند فرستاده شده اند مملو از رنج وتکالیف فراوان بوده است.
در این میان مرحله ومدت زمان دعوت حضرت پیامبر آخر زمان محمد بن عبدالله (ص )
پر از تکالیف ومشقت ها بوده است، زیرا پیامبر اسلام درست در زمان مبعوث به پیامبری می شوند که جامعه وجهان در ضلالت و گمراهی به سر می بردند وهمه مصروف پرستش دست ساخته های خود شان بودند.
حضرت رسول الله از بعثت تا هجرت شان بی نهایت مورد ظلم وستم وتکالیف مردم گمراه زمانش قرار گرفت ودر راه دعوت مردم بسوی توحید ویکتا پرستی تمام مشقت ها را قبول نمود.
در این مدت بسیاری ها توفیق یافتند که به سبب دعوت حضرت رسول الله خود شان را مشرف به دین مقدس اسلام گردانده واز عذاب سخت دینوی واخروی خود شان را نجات دهند.
آنجه که از این مبحث آدم های با اندیشه وخداپرست می آموزد این است که : دعوتگران راه حق در هر زمان که هستند باید با قبول تکالیف ومشقت دست از دعوت بر نداشته وخود شان را از اجرا این وظیفه مقدس کنار نزنند. زیرا دیده شده است که همیشه آنانکه بخاطر خدا وگسترش توخید وخداپرستی عمل نموده اند هرچند در اوایل دردو رنج وتکالیف ومشقت ها را دیده اند ولی سرانجام موفقیت وپیروزی هردو دنیا را از آن خود نموده اند.
پس باید در شرایط حاضر که ضرورت به دعوت اسلامی اشد دیده میشود دعوتگران مسلمان کمر همت ببندند وبا قبول تمام تکالیف مردم را به سوی خیر دعوت نموده امر به معروف ونهی از منکر کنند.
والله اعلم بالصواب.
فخرالدین قاری زاده